سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیام حسین بن علی از منا

در پایان ماه "صفر" و در پایان عزاداری‌های دو ماه بر "عاشوراییان"، یک‌بار پیام سرور آزادگان را از "منا" دو سال پیش از هلاکت "معاویه" باید شنید. این پیام پیش از عاشورا تاریخ و نسل‌های آن را هم الگو می‌دهد و هم پیام. هم فریادگر بیداری است در شناخت مرزها و محدوده‌ها و "یزدیان" و "معاویه‌صفتان"! در "پیام منا" آموزه‌های "بیدارگرانه" و "تکلیف‌گرایانه" تمامی حسینیان علیه‌السلام را به خود می‌خواند که در زمامداری سیاستمداری برجسته چون معاویه و خلافت او بر جامعه اسلامی، "نماد سانسور و اختناق"، چگونه سیدالشهدا را در "محاصره" و "مظلومیت" قرار داده بود.

در خطبه منا امام حسین‌بن‌علی علیه‌السلام مکرر "شنوندگان و حضار" را به "خداوند سوگند" می‌دهد که سخنانش را در بازگشت از سفر حج، به گوش دیگران برسانند. این سوگند امام عاشورا، "دشواری اختناق در اطلاع‌رسانی از حقایق" را گوشزد می‌کند.

روشی که همواره معاویه‌صفتان در مسیر پیشگیری از آگاهی امت اسلام دنبال کرده‌اند. حال باید دید:

 

1.همواره "فریاد بیدارگری" و "آگاهی که نشانه‌ای از پیام حسینی علیه‌السلام دارد با مجازات" سانسور مواجه می‌شود. و چرا هر پیامی که "لبیک گویش"، از میان دینمداران است به "حذف" و "تضعیف" و "تعدیل" محکوم می‌گردد. به این نکته توجه شود:

"پیام رئیس‌جمهور در تبریک هسته‌ای به مقام معظم رهبری و ملت ایران" از پیام‌های هدفمندی بود که توسط رسانه‌های کشور- چپ منحرف و راست ناراست محکوم به "سانسور" و "حذف" شد. این حذف و سانسور در حالی انجام گرفت که رسانه انحصاری و اختصاصی "ضرغامی" تنها خود را موظف به پخش مشروح سخنان "هاشمی" می‌داند و روشنفکری‌ها و غربزدگی‌های "حسن روحانی" که متأسفانه بر فراز "منبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم" داد سخن می‌دهد.

"ضرغامی" مکلف است تا هر "بیماری ضد منجی‌گرایی" را با پخش از رسانه ملی، در جامعه شایع کند، و "بیمار" را "تیمار" نماید. از این روی روشن است که "پیام تبریک هسته‌ای رئیس‌جمهور" با "حذف و سانسور کامل" ضرغامی رو‌به‌رو می‌شود، و سخنان مقام عظمای ولایت در تصریح بر نام رئیس‌جمهور به نام تلاش‌گر اصلی هسته‌ای زیرکانه "محو" می‌گردد!

 

2- سیدالشهدا در فرازی از خطبه منا اقامه امر به معروف و نهی از منکر را تأکید نموده و آن را عامل "حل مشکلات" خوانده و می‌فرمایند: امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از دعوت به اسلام، به اضافه بازگرداندن حقوق ستمدیدگان به آنان و مخالفت و مبارزه با ستمگران و کوشش برای این که ثروت‌های عمومی و غنایم جنگی طبق قانون عادلانه اسلام توزیع شود، و صدقات از موارد صحیح و واجب آن جمع‌آوری و گرفته بشود و در مورد شرعی و صحیح به مصرف برسد.

آیا این پیام در زمان ما "افشای مافیای قدرت و ثروت" و "خلع ید از آن" نیست؟ آن "مبارزه با طبقه ممتازه" و "برچیدن بساط قبیله‌گرایی رانت‌خوار" و "تبعیض ضد اسلامی تقسیم جامعه" به "استوانه"‌ها، "شخصیت"ها، "ارکان"، "برجسته"ها و "خانواده‌هایشان" نسل به نسل نمی‌باشد. آنان که "مردم" را و "شیوه و منش مردم‌گرایی اسلامی" را در حاکمیت تحقیر می‌کنند، و از سر "نخوت و تکبر فرعونی"، خود را "حاکمان سوار بر مردم" می‌دانند، تا "سیاست اموی" با پایداری "کاخ‌های سبز دمشق" همواره "توسعه" را و "اصلاحات" را به عنوان "رمز پیشرفت و ترقی" به رخ مسلمانان جهان بکشند، هر چند که "اسلام"، "تشیع"، "انقلاب اسلامی" و "آموزه‌های عاشورایی" در فشار "ستون‌های کاخ‌های سبز" له شود، از پا در آید و به نابودی برسد!

3- "خون خدا" به تشیع در همه تاریخ به ویژه "عالمان متعهد" صلا می‌دهد: "شما ای گروه حاضر! ای گروهی که به علم و عالم بودن شهرت دارید و از شما به نیکی یاد می‌شود و به خیرخواهی و اندرزگویی و راهنمایی در جامعه معروف شده‌اید. آیا به این احترامات و قدرت‌های معنوی از این جهت نائل نگشته‌اید که امید می‌رود به اجرای قانون خدا کمر ببندید؟ "

و امروز مائیم و سکوت بی‌تفاوتی و تأیید و تمجید "بدعت"ها و "بدعت‌گزاران" اموی‌گونه، قبیله‌گرایی‌های ثروت‌اندوزانه، ویژه‌خواهی‌های قدرتمدارانه.

این محرم هم گذشت و هیچ "لبیکی" به حسین گفته نشد، هیچ معارضه‌ای با دارنده لباس روحانی- عامل انجام عمل حرام - مشاهده نگردید. تمجید و تحسین "گردنکشی و حصارسازی برای امنیت و مصونیت خط قرمزهای خانوادگی" دنبال شد و "یارگیری جدید" هم در آن رخ داد. "چه کسی"، "چه زمانی" و "چگونه" می‌خواهد از میان "خواص" به "اجرای قانون خدا کمر بندد" و "لبیک‌گوی حسین علیه‌السلام" شود؟

 

4- سفینة النجاة در فرازی دیگر از خطبه منا به "مدعیان دوستداری بر حسین علیه‌السلام" و آنان که با ایجاد "حلقه ممتازه" برای خود شأن علمی و دینی؟! در پس پرده فریب سیاستکارانه، می‌سازند، نهیب می‌زند:

"شما آرزو دارید و حق خود می‌دانید که خدا بهشت و هم‌نشینی با پیامبران و ایمنی از عذابش را ارزانی‌تان دارد. من ای کسانی که چنین انتظاراتی از خدا دارید، از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرود آید، و نیز از این بیمناکم که به چشم خود می‌بینید تعهداتی که در برابر خدا شده، گسسته و زیر پا نهاده گردیده، اما نگران نمی‌شوید، در حالی که به خاطر پاره‌ای از تعهدات پدرانتان، نگران و پریشان می‌شوید."

وای بر ما شیعیانی که سال‌هاست ناظر "زیر پا نهاده" شدن تعهدات الهی از سوی همیشه قدرت‌داران هستیم. آنانکه نسبت به احساس کمترین خطر برای قراردادهای کلان اقتصادی یا خطر برای قدرت فردی و گروهیشان پلیدترین شیوه‌های خفقان و تخریب را در پیش می‌گیرند. آنانکه "توسعه" را و "اصلاح‌طلبی" را که تنها "راه حاکمیت دائمی خانوادگی" آنان است، حتی تا "ارتباط با بیگانگان" و "اظهارات تهدیدآفرین" و "راهگشایی تئوریک و عملی برای دشمنان خدا" پاسداری می‌نمایند، آنانکه پس از 16 سال فرهنگ‌سوزی و ثروت‌اندوزی، دو سال و اندی است "هر ندای حسینی علیه‌السلام" و هر "اشاره انتظارگرایانه" را با خشم شیطانی به "خرافه‌گرایی" متهم نموده، سرکوب شیعی‌گری محض را هدف خود قرار داده‌اند.

این مسلمانان متعهد؟!! فریاد "وا اسلام" شان تنها در مواقع به مخاطره افتادن "مال و منال و قدرت و امکانات و امتیازات به یغما برده از ملت" بلند می‌شود.

 

5- پایان سخنان سرور عاشوراییان، "کلام همه منتظران" است که با "بندگی مخلصانه خدا"، "قدرت" را فقط "برای خدمت" در دست گرفته‌اند. امام علیه‌السلام می‌فرمایند، خدایا! تو می‌دانی آنچه از ما سر زده است، نه رقابت در بدست گرفتن قدرت سیاسی بوده، و نه جست‌وجوی ثروت و نعمت‌های زائد، بلکه برای این بوده که اصول و ارزش‌های درخشان دینت را بنماییم و ارائه دهیم.

و امروز به راستی و درستی، هر فریادگر مسلمان و منتظر، علیه قدرت‌پرستان سرمایه‌سالار، و ویژه‌خواران مصون از انتقاد و اعتراض "لبیک‌گو"ی حسین است، و به فردایی می‌اندیشد که در محشر، باید پاسخ‌گوی حسین باشد.

در این گروه نه "مصلحت‌اندیشان فریبکار" و نه "قیم‌های تحریف‌گر" و نه سینه‌چاکان "کرسی مجلس" و "میز دولت" وجود دارند، و نه رسانه‌های سانسورچی که "مأمور معذور" اطلاع‌رسانی معاندان و مخالفان و صاحبان "قدرت و  مکنت 28 ساله‌اند". در این گروه تنها شاید کمتر از 72 نفر "یا حسین"‌گویان خارج از صف "راست" و "چپ" فریادگرانی هستند که "بدعتگزاران همیشه طلبکار" را از طیف "مافیای قدرت و ثروت" دنبال می‌کنند، و البته در فردای خویش، فقط حسین علیه‌السلام را می‌نگرند، و پیام الهی او را از "منا" و "کربلا" می‌شنوند، و نه هیچ‌چیز دیگر!

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


پیروز هسته‌ای در حذف و سانسور

گزارش البرادعی، چوب حراج بود به "اجناس ورشکستگان سیاسی" که موضوع هسته‌ای را در معارضه با ملت و نظام "کالای معاملاتی" خود قرار داده بودند.

پیروزی سیاست‌های هسته‌ای دکتر احمدی‌نژاد، ثمره دکترین مهودیت او بود که جهان را به شگفتی واداشت و وادگان سیاسی و منکران موعود را در جیغ و فریاد علیه "خرافه‌گرایی باور امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف" به مصاف گرفت.

گزارش البرادعی، تلاش‌های "حسن روحانی" و "حسین موسویان" را با شکست مواجه ساخت، و خطبه‌خوانی جمعه آخر را توسط هاشمی رفسنجانی خنثی کرد. محمد خاتمی نیز سرافکنده از سفرهای زنجیره‌ای، ناچار از شنیدن پیروزی‌ها شد و جناح راست و چپ از تحلیل‌های کارشناسی و عقلانی و تخریب بی‌امان ناکام و شرمنده گردید.

به هر روی روشن نیست از این به بعد هاشمی، خاتمی، روحانی، محسن رضایی و دیگر نخبگان و مدیران و برجسته‌های نظام چه "تهدیدآفرینی" را در دستور کار قرار می‌دهند.

اما مسایلی پیرامون پیروزی بی‌سابقه ملت و رئیس‌جمهور:

1. تلاش جناح راست در ترفندی نامیمون بر این مبنا قرار گرفت تا رئیس‌جمهور از روند پیروزی هسته‌ای "حذف" شود. این سیاست‌مداری خداپسندانه، به بهانه "محور قرار دادن مقام معظم رهبری" در نوشته‌ها و گفته‌ها دنبال شد که البته با سخنان امروز ایشان در هم شکست و مایه افشای عاملان آن گردید. روزنامه کیهان در این راستا قدم بزرگی برداشت.

2. صدا و سیمای ضرغامی که پی در پی از کارشناس‌های بسیار مشهور و پردانش!! و بینش سود می‌جوید، در این عرصه بیداد کرد. ضرغامی در سیمای اختصاصی خود، نه تنها هر روزنه‌ای را که در آن نام رئیس‌جمهور در موضوع هسته‌ای قابل ملاحظه بود، بست، بلکه به "سانسور کامل پیام رئیس‌جمهور به مقام معظم رهبری و ملت" پرداخت.

البته این مأموریت ضرغامی هم مافیاگران را خوش آمد، و هم در نگاه کوته‌بین او، ملت را از "روح سلحشوری" محروم کرد!

3. ضرغامی به این هم بسنده نکرد، بلکه قیچی سانسورش را به سخنان مقام معظم رهبری رسانده، آنجا که ایشان با "نام بردن از رئیس‌جمهور، وی را عامل پیروزی هسته‌ای معرفی کردند". البته ضرغامی زیرکی بسیار دارد! به همین دلیل تمجید مقام معظم رهبری از ملت و مجلس و ... را با سخنان ایشان پخش نمود تا ملت کندذهن! از قدرت مدیریت سانسور ضرغامی آگاه نشود.

4. فرهیخته اندیشمندی چون "قالی‌باف" هم در روزنامه اختصاصی خود "هم‌شهری" این عنوان را برای پیروزی هسته‌ای برگزید: "لاریجانی مرد هسته‌ای ایران ..."

این بنده خدا از آنجا که "خواب سیاسی رفته است" و در این خواب تنها به انتلاف خود و همراهان جدیدش می‌اندیشد، بی‌خبر از آن است که به دلیل نافرجام ماندن مذاکرات لاریجانی و سولانا، وی مدتی است استعفا داده است. هم‌چنین قالی‌باف توان آن را ندارد تا بفهمد، پس از استعفای لاریجانی، و سیر حرکت دکتر جلیلی در سیاست‌های رئیس‌جمهور مبنی بر "پذیرش صرف آژانس"، این پیروزی نصیب ملت ایران گردید. واقعا اگر بحث ائتلاف سه‌گانه جدید نبود، آیا "قالی‌باف"، "حسن روحانی را مرد هسته‌ای ایران نمی‌دید؟!!

5. نظامی سابق دیگر که مانند قالی‌باف یک‌شبه رجل سیاسی شده، "محسن رضایی" است که او نیز "به ویژه لاریجانی" را قابل تبریک‌گویی پیروزی اخیر می‌داند. این یعنی "ائتلاف مستحکم و عاقبت‌اندیشانه"!! البته این نظامی سابق و کارشناس در همه امور جمله‌ای را هم برای روزنامه اصلاح‌طلب داشته است: "بخشی از گزارش البرادعی یک فتنه‌گری جدید است." و این یعنی" "ما نمی‌گذاریم پیروزی‌های دیپلماسی احمدی‌نژاد، کام ملت را شیرین کند". و یعنی ما "کارشناس‌تر از همه هستیم، آن هم از نوع ...!

6. شخص دکتر لاریجانی نیز گوشزدی قابل تامل داشته است. وی در تبریکاتی که به رهبر معظم انقلاب و رئیس‌جمهور و ملت می‌گوید، "دولت‌های گذشته" را هم مشمول تبریک و پیروزی قرار می‌دهد. معلوم نیست وی در مدت کار در شورای امنیت ملی، و روند هسته‌ای، به "کدام افتخارات" یا "زحمات دولت‌های گذشته" پی برده، که آنها را هم در "ثواب پیروزی" شریک کرده است.

 

با این نحوه تحلیل راست ناراست و چپ منحرف، که بدون یادآوری ذلت و ننگ تعطیل تمام تاسیسات هسته‌ای توسط حسن روحانی و محمد خاتمی، امروز به بهانه‌های ظریف سعی در "حذف رئیس‌جمهور" از موضوع هسته‌ای دارند، آیا نباید انتظار داشت تا در نوشته‌های مطبوعات، فیلم‌سازی ضرغامی، و ... هاشمی رفسنجانی، حسین موسویان، محسن رضایی، حسن روحانی، قالی‌باف یا محمد خاتمی عامل پیروزی هسته‌ای شوند، و دکتر احمدی‌نژاد پلمپ‌کننده تاسیسات هسته‌ای در کل ایران، و ارایه دهنده اطلاعات به انگلیس و سخنرانی‌کننده در اتحادیه اروپا و ...


منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


دکتر مهندسی مدیریت تهران

خداوند رحمت کند مرحوم خلخالی را که با بیان صریح و صادقانه‌اش، "مدیریت بیمار" را در مقاطع خاص و مسایل خاص اعلان می‌کرد. وی در یکی از نطق‌های پیش از دستور، اعلان کرد که این همه حیف و میل بیت‌المال در ساخت و ساز درون مجلس برای چیست؟ و توضیح داد هر از چند گاه گودالی کنده می‌شود با کلی هزینه، و چندی بعد گودال دیگری کنده می‌شود برای ریختن خاک‌های گودال اول درون آن، و این یکی هم با کلی هزینه و ...

مدیریت کنونی شهر تهران به دلیل عقلانی بودن و تخصصی بودن محض، یادآور گودال‌کندن‌های مورد نظر مرحوم خلخالی است، که نشان‌دهنده مهندسی ویژه شهردار تهران است که بر دکتری او اضافه شده است!؟

1. میدان آزادی – مسیر این جانب – با انبوهی از چمن و گل و گیاه توسط قالی‌باف با مدیریتی از نوع "رضاخان حزب‌اللهی" به کلی تخریب شد و مسؤول محیط زیست اهمیتی برای این نابودی درختان و گل و چمن قایل نگردید! ماه‌ها از تبدیل میدان پر از گل و چمن به انبوه خاک و تعدادی چاله‌های عمیق گذشت. اما در آستانه 22 بهمن با شتاب و سراسیمگی در سرما و برف، "چمن‌کاری دوباره" برای فرورفتن زیر پای راه‌پیمایان 22 بهمن انجام گرفت.    ادامه مطلب...

اربعین حسینی و پیام‌های آن

اربعین حسینی علیه‌السلام، نماد مانای پیام‌رسانی قیام عاشورا است. اربعین نمایش زیبایی از "پیروزی‌ خون بر شمشیر" و شکست و اضمحلال زر و زور و تزویر است. اربعین فریاد کوبنده "لااله‌الا الله" بر سر پرستندگان "لات و هبل و عزی" است. آنانکه با "نفاق" توحیدگرایی خویش را اعلان نمودند تا بر جامعه‌ توحیدی حکومتی سلطه‌گرانه داشته باشند.

اربعین سرودن رمز جاودانگی مقاومت است و ایثار، شهادت است و افتخار، اسلامیت است و تکلیف‌گرایی.

و اینک اربعین آمده است با تمامی پیام‌هایش! اربعین آمده است و در آن زینب کبری سلام الله علیها قافله‌سالار عشق، کاروان "آزاده‌ترین اسیران جهان بشریت" را همراه دارد. آنانکه آمده‌اند تا به سیدالشهدا بگویند که:

برای گفتن حقایق، و برای اظهار پلیدی‌های دودمان ننگین اموی، چگونه سرفراز متحمل وحشیانه‌ترین رفتار و ننگین‌ترین گفتار گردیدند.

زینب سلام‌الله علیها آمده است تا به سرور آزادگان اعلان نماید: پیام‌رسان منحصر به فرد عاشورا، او بوده است، و در این راه با "بیان الهی" خویش، کفر و شرک یزیدیان را به تمام تاریخ ابلاغ کرده است.

اربعین، هم نخستین زیارت عاشورائیان است، و هم "الگوی مآمزنده و دائمی" است برای تمام رهروان زینب سلام الله علیها، و امام سجاد علیه‌السلام، که چگونه فریادگری و بیدارگری حسینی علیه‌السلام را در مرگبار مصلحت‌اندیشی‌ها، سازش‌کاری‌ها، سیاستمداری‌ها، اختناق‌ها، سانسورها و خودسانسوری‌ها، و در یک کلمه همه عافیت‌طلبی‌ها و آسودگی‌خواه‌ها به "همه زینبیان تاریخ" آموزش دهد. در هر اربعین، همه رهروان زینب سلام الله علیها از میان زنان و مردان تکلیف‌گرا، باید یک صدا فریاد برآورند: لبیک یا زینب!

منبع : وب سایت اختصاصی فاطمه رجبی
www.fatemehrajabi.com


تعطیلی سایت و مسایل آن

سایت فاطمه رجبی مدت یک هفته تعطیل بود. رسانه‌های "پرتحمل" با خوشوقتی از این امر به تحلیل‌های مختلف پرداختند، و این جانب از نوشتن موضوعات روز محروم. از جمله اربعین آیت الله مجتهدی و ...

واقعیت در تعطیلی سایت فاطمه رجبی "نداشتن امکانات و پشتوانه" بود و دیگر هیچ! فاطمه رجبی نه پشتوانه مالی و غیرمالی سایت "آفتاب" وابسته به مجمع تشخیص مصلحت را دارد، و نه سایت تعطیل شده "بازتاب" و "تابناک" امروز و  "فردا" و  دیگر نظامیان مستعفی و ...

به همین دلیل کمترین مشکلی یا کوچکترین اشکال، سایت را از کار می‌اندازد. مهم آن است که در این یک هفته "حساسیت بسیاری" را از سوی گروه‌های مردمی نسبت به تعطیلی سایت شاهد بودم. خداوند را سپاس که با نبود پشتوانه و امکانات بسیار، "بلندگوی واقعی قشرهای وسیعی از ملت" به شمار آمده‌ام. از خداوند بزرگ می‌خواهم، هم‌چنان مرا در "ابراز واقعیات" در مسیر "رضایت حق" راهنما و امدادرسان باشد

منبع : وب سایت اختصاصی فاطمه رجبی
www.fatemehrajabi.com


آیت الله عمید با عظمت آمد با کرامت رفت

برای همه کسانی که در سال 62 کلاس‌های دانشکده حقوق و علوم سیاسی را دیده‌اند، صلابت، دیانت، فقاهت و شخصیت کم‌نظیر آیت الله عمید زنجانی، مورد تقدیس و تکریم بوده‌ و هست.

آیت الله عمید که سال‌های پیش از آن نیز در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تدریس می‌نمودند، نماد نگرش و منش روحانی اصیل را در دانشگاه از خود به یادگار نهادند. خداوند سبحان را سپاس که این شخصیت والامقام و کم‌نظیر، هنوز هم دانشگاه را به برکت وجود خویش مورد عنایت و لطف قرار می‌دهند.

آیت الله عمید زنجانی بر خلاف بسیاری از روحانیونی که پس از انقلاب با ورود به دانشگاه، خودباختگی را به ظهور رسانیدند، و در حد اعلا، التقاطی از تفکر و روش روحانی و غربزدگی بی‌اصالت و سرسپرده را به نمایش درآوردند، اسطوره اصالت اندیشه و عمل در حراست از مبانی دینی به گونه‌ تئوری‌پردازی دانشگاهی بوده‌اند. آیت‌الله عمید در کلاس‌های دانشکده حقوق و علوم سیاسی به گونه‌ای از فقه سیاسی آموزه‌های پرصلابت و مقتدرانه تدریس می‌نمودند، که هر مخالف و معاند و متفرعن روشنفکر را به زانو در می‌آورد. آیت‌الله عمید در ثبات شخصیت و اندیشه روحانی عملا پاسدار حرمت و حریم والای روحانیت در دانشگاه بوده و هستند. این بزرگوار عزیز که خداوند منان توفیق شاگردی ایشان را به اینجانب ارزانی داشت، همواره رحمت و برکت و عظمت و صلابت برای دانشگاه بوده‌اند. از این روی پذیرش ریاست دانشگاه تهران در دولت دکتر احمدی‌نژاد توسط ایشان از دو جنبه اساسی قابل تامل بود:

  ادامه مطلب...

دکتر توکلی و امتحانات او

دکتر توکلی در نظام اسلامی امتحانات متعددی را پس داده و در هر کدام نمره مختلفی داشته است. یقیناً "کارنامه هر فرد حاوی نمرات امتحانی اوست" و پرونده‌ هر فرد در پیشگاه خداوند و نیز ذهن فعال نسل‌ها "محتوای امتحانات" را هم لحاظ می‌کند! این امری قطعی است و با توجیه و عذر و تحلیل و تفسیر، در "دراز مدت تاریخی" تغییرپذیر نیست، البته "روز حساب" مسأله‌ای دیگر است که معتقدان عملی به آن را "به حساب‌رسی این دنیا" نسبت به خود وا می‌دارد.

نامه اخیر دکتر توکلی به شورای نگهبان که معلوم نیست از "کدام جایگاه" و براساس "چه مسؤولیتی" نوشته شده، امتحان دیگری است که البته به صورت "داوطلبانه" نمره‌ای دیگر را برای او در کارنامه‌اش ثبت کرد. در نامه دکتر توکلی که "اعتراض به ردصلاحیت و عدم احراز نامزدها" بود؟ آمده: "برخی از نمایندگان فعلی را به دلیل انتقاد به دولت رد صلاحیت کرده‌اند"!!

این که ادعای فوق فقط از جانب دکتر توکلی مطرح می‌شود، هم یک "ابتکار تخصصی" است، و هم "بدعتی" است که خیلی معاندان و محاربان و ردصلاحیت‌شده‌های همه‌ فن حریف را هم امداد‌رسان خواهد شد! اما:

1. در صورت واقعیت داشتن ادعای دکتر توکلی و انگیزه و هدف مسؤولیت‌پذیرانه او، باید پرسید وی کدام "ردصلاحیت" شده‌ای را مصداق ادعایش می‌داند؟ آیا "قدرت‌الله علیخانی" مورد نظر اوست یا "فرزندش"؟ "اکبر اعلمی" را می‌گوید یا "شجاع‌پوریان" را؟ به هر حال دکتر توکلی باید مشخص کند آیا "وکلای استان قزوین" که نه منتقدان، بلکه فحاشان نسبت به دولت و شخص رئیس‌جمهور بوده‌اند (به خصوص قدرت‌الله علیخانی) به دلیل فحاشی به رئیس‌جمهور ردصلاحیت شده‌اند یا گستره اعتراضات چنددهه مردم قزوین و داشتن...؟! "اکبر اعلمی" که مفتخرانه به "استیضاح کابینه سیدالشهداء" پرداخت تا "مهدی‌گرایی احمدی‌نژاد را با "عدم کفایت سیاسی" تصویب کند، سمبل تصریحات دکتر توکلی است یا نماینده بهبهان که موکلانش را در صورت تأیید صلاحیت از نهادهای قانونی مسؤول بیزار خواهد ساخت.

2.  اگر ادعای دکتر توکلی درست باشد، پرسش دیگری او را به پاسخ‌گویی خواهد کشانید، و آن اینکه چرا در رأس رد صلاحیت شده‌هایی که فقط جرمشان انتقاد به دولت است، "شخص دکتر توکلی" قرار ندارد؟ آیا دکتر توکلی که مرز انتقاد و اعتراض به میدان "مخالفت و تقابل" کشانیده، نباید در رأس "ردصلاحیت‌شده‌ها با معیار ادعایی او قرار داشته باشد"؟! دکتر توکلی به عنوان "حامی سرسخت قالی‌باف در انتخابات نهم"، از روزهای آغازین دولت احمدی‌نژاد، "سر ناسازگاری" با آن داشته است پرخاشگری، نامه‌نگاری، مقاله‌نوشتن و ... وی همواره "زینت‌بخش صفحات روزنامه‌های اصلاح‌طلب گردیده" است. بنابراین چگونه وی تأیید صلاحیت شده است؟ هم‌چنین چرا نباید نام "محمد خوش‌چهره" که با "فحاشی"، "تمسخر" و "تحقیر" بدون هر "مبنا" و "استنادی" جریان "احمدی‌نژاد ستیزی" را پایه‌گذاری کرد، بالاخره سر از باند "قالی‌باف" درآورد و با تشکیل "فراکسیون مدیریت شهری" عین "استقلال نمایندگی" را در کارنامه مجلس ثبت نمود، در میان "رد صلاحیت‌شده‌ها" گنجانیده شود؟

آیا "سعید ابوطالب" که به "حریم‌شکنی رسانه‌ای" هم دست زد تا شاید بتواند، "احمدی‌نژاد" را ساقط و "رضاخان حزب‌اللهی" را جایگزین کند، در "پروسه ادعای دکتر توکلی" نباید "رد صلاحیت شود؟ (البته این روزها او خود را طرفدار سرسخت شعارها و آرمان‌های احمدی‌نژاد)" معرفی می‌کند، تا با این وسیله رأی دوباره‌ای کسب نماید اما به یاد ندارد که پشت صحنه فیلم مونتاژ شده در سایت بازتاب چه کسی بود؟! آیا ...

 فاعتبروا یا اولی‌الباب که هم خداوند ناظر و حاضر به تمامی اعمال و گفتار ماست، و هم ملت – اگر چه نجیبانه و صبورانه – " ممتحن امتحانات سیاسی‌کارانه" می‌باشند.


منبع : وب سایت اختصاصی فاطمه رجبی
www.fatemehrajabi.com


سوء استفاده هاشمی، مثل همیشه

بسیار طبیعی و بدیهی بود که هاشمی رفسنجانی مثل همیشه، تریبون جمعه را به سوء استفاده شخصی، تحریف‌گری و تفسیر به رأی تبدیل کند. مسأله‌ای که در یک بحران‌سازی کاذب و هدفمند با کارسازی بسیار ضرغامی در سیمایش، حول ‌نام سیدحسن ‌خمینی مطرح شد، بهانه جدید هاشمی بود. هاشمی که خانواده‌سالاری، قبیله‌گرایی و مسایل بسیارِ اقتصادی و سیاسی فرزندانش برای تک‌تک مردم این کشور از سؤال گذشته و به یک پرونده تبدیل گشته، از این مسأله یا بهانه سوء استفاده نمود، تا همه‌ی آنچه را در مورد خود و خانواده و خویشاوندانش مطرح است پاک و حذف کند. این یعنی عین سیاستمداری و عقلانیت!

توجه شود که هاشمی مسأله‌ی مطرح در مورد نوشته‌ای مربوط به سیدحسن‌خمینی را حتی بر شهادت "شهید مغنیه" ترجیح داد، و صحبت مفصل و مشروحی پیرامون آن کرد. صحبتی دینی، سیاسی و ملی!! هاشمی مانند ضرغامی در سیمایش و مدیر مسؤول کیهان در سرمقاله‌اش و تمامی مهاجمین دیگر، هیچ اشاره‌ای به اصل موضوع نکرد، بلکه با یک تحلیل علمی و منطقی!؟ برای خود و خانواده و منافع ملی خانوادگی!! بیشترین سود را برد. در عین‌حال ویرانگری کینه‌ورزانه علیه دکتر احمدی‌نژاد و دیپلماسی پیروز جهانی او را هم به آن چسباند!!

هاشمی در تخریب بچه‌های حزب‌الله سابقه دارد. سال‌های آغازین انقلاب که حزب‌الله مورد یورش منافقین، چریک‌های فدایی خلق، بنی‌صدری‌های آمریکایی و... بود، در پاسخ به این پرسش که: این گروه‌های حزب‌الله چه کسانی هستند؟ گفت: "فکر می‌کنم آنها عوامل آمریکا باشند که ..." این در حالی بود که شهید بهشتی پاسخ داده بود: "حزب‌الله حزب جمهوری نیست، اما حزب جمهوری هم جزئی از حزب‌الله است." و شهید رجایی با زیباترین تعابیر، حزب‌الله پیشمرگ انقلاب را تبیین نموده بود.

واژه‌های مورد استفاده هاشمی در خطبه‌ها، "کینه‌توزانه" و از سر "بی‌تقوایی" بود. "بی‌ریشه‌ها"، "ریشه‌های ضعیف" و جملاتی مانند "کسانی که در کوران حوادث نمی‌توانند مقاومت کنند"، و "کسانی که در تندبادها به آنها نیاز هست"، و ...  این پیام را داشت که جز آنانکه ریشه در قدرت و ثروت این ملت دارند، بقیه هم، جاهلند، هم، بی‌ریشه و هم، ناتوان، و هم به امام خمینی جفا می‌کنند!!! ارتباط بی‌مبنای مسایل به حضرت روح الله خنده تلخ‌ بدتر از خون گریستن را برای امامی که قربانی اغراض سیاسی می‌شود، بر لب نشانید. اما هاشمی با کدام هدف و غرض، در ظاهر "سید حسن خمینی" و در باطن افرادی چون "خود"‌ را در حصاری آهنین قرار می‌دهد و با بنیان‌فکنی تردستانه، آنها را افرادی می‌خواند که در تندبادها و کوران حوادث باید به آنها تکیه کرد؟!

آیا در نظامی که متکی به "ولایت" است و در حالی که وجود پر برکت "ولایت عظما حضرت آیت الله خامنه‌ای" بر سر کشور و ملت سایه افکنده، به فرض که بی‌ریشه‌ها در ثروت، مانند احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور باشند،‌ به درخت تنومند با ریشه در قدرت و ثروت، چه نیازی هست؟!

سخن آخر، سوء استفاده و تهدیدسازی مکرر هاشمی در موضوع هسته‌ای است. هاشمی بدون داشتن مسؤولیت و جایگاه در این باره، دشمنان اسلام و نظام را "خط" داد که "بیایید و بازرسی کنید و سؤال کنید و ..." چرا؟ آیا هیچ‌کس در این مملکت بپا نمی‌خیزد تا به وی بگوید:‌ پس از افشای مسایل حسین موسویان و روشن شدن علت تحلیل‌های تهدید‌آفرین خود وی و سفرهای حسن روحانی به اتحادیه اروپا، خط‌دهی چندباره به اروپا و امریکا به منظور از سرگیری سلطه‌گری‌ها و زورگویی‌ها در سرنوشت ملی ایران، چه معنایی دارد؟

آشکار می‌گویم: هاشمی در پایانی‌ترین مراحل موضوع هسته‌ای به نفع ایران، از تلاش برای تبدیل این موضوع به تهدیدی دیگر، دست بر نمی‌دارد. او در خطبه‌های جمعه که افرادش با شعار "پاینده باد" همراهیش می‌کردند، واژگونه‌سرایی نموده به جهت‌دهی سلطه‌گران و مداخله‌جویی استعماری آن‌ها در موضوع هسته‌ای پرداخت. ملت به هوش باشند که این تریبون مقدس وجه‌المصالحه مکرر اغراض سیاسی مغایر با منافع ملی، مصالح کشور و اسلامیت و استقلال نظام قرار می‌گیرد، و به جای اتحاد ملی، انسجام اسلامی، سلطه‌ستیزی، بسترساز قدرت‌طلبی و خودپرستی تا مرز تخریب دولت، تضعیف ملت و همراهی دشمنان می‌باشد.


منبع : وب سایت اختصاصی فاطمه رجبی
www.fatemehrajabi.com


اهانت و تهمت به مرجعیت و روحانیت

نوشته روزنامه اعتماد ملی (10 بهمن 86) با عنوان "علمای ثلاث" بی‌نظیرترین قلم‌ به مزدی متملقانه، چاپلوسانه، تحریف‌گرایانه و واژگونه‌نگاری را در کارنامه اصلاح‌طلبی ثبت کرد و البته بی‌آبرویی مضاعفی را برای آن ارمغان داشت.
کاربرد واژه "علمای ثلاث" برای هاشمی، خاتمی و کروبی" رویکرد دستوری اصلاح‌طلبانه در "بت‌‌سازی"‌ و ترویج "بت‌پرستی" است که با "زور" و "زر"‌ و "تزویر"، حتی یک نفر خریدار ندارد، و به دلیل توهین به روحانیت و مرجعیت بیش از گذشته مایه نفرت ملی از مصادیق مورد بحث خواهد شد.
مطلب اخیر و واژه مذکور، یک اهانت آشکار به مرجعیت عظیم‌الشأن است و خیانتی بزرگ به مجاهدات مرجعیت و روحانیت وارسته در تاریخ‌نگاری می‌باشد.
نویسنده "زنده شدن تعبیر علمای ثلاث را پس از سال‌ها در جامعه اسلامی پیرامون سه فرد نامبرده مطرح کرده و در حالی که "نقش ورزشکاران و هنرپیشگان را از مراجع اصلی تاثیرگذار اجتماعی افزون‌تر" دانسته، افزوده است: "به دلیل اتصاف بسیاری از ناکارآمدی‌های عرصه قدرت، علمای بزرگ و مذهب شیعه و خط امام خمینی زیر پرسش جدی در اذهان تعداد کثیری از خلایق این مرز و بوم قرار گرفته است". جای بسیار خوشوقتی است که "صاحب قلم اجیر" جرات کالبدشکافی واژه علمای ثلاث اصلی و نه "تقلبی" و "تحریفی" را نداشته است. اما برای خدمت به مثلث فوق از علما و روحانیون پیشگام تجددخواهی، و حمایت از انتخابات آزاد و رقابتی، "سربسته" سخن گفته است. باید پرسید این "علمای ثلاث تقلبی" دارای چه میزان علم، مشروعیت و محبوبیت هستند که نویسنده شهامت بازگویی واژه اصلی را پیرامون آنها ندارد؟
اما سخن بر سر آن است که این ساختارشکنی مزدورانه و اتهام و توهین به ساحت مقدس مرجعیت و روحانیت شیعه و امام خمینی را چه کسی دنبال می‌کند تا مسببان آن و حامیان آن مورد مؤاخذه قرار گیرند؟ هم‌چنین چه زمانی باید مرز و حریم و حدود روحانیت از چند سیاسی‌کار دارنده لباس روحانی مشخص و پاک شود؟ در چه شرایط و مقطعی باید "دین‌مداران" به "دین‌ستیزان" اعلان کنند: "علما"، "بزرگان" و "روحانیت" فراتر از "عوامل و ابزارهای سیاسی‌کار در ماجراهای رأی‌آوری" هستند.
آن‌ها که در دایره دینمداری و شریعت‌خواهی و وارستگی و فقاهت ارزیابی می‌شوند، نه زدوبندهای سیاسی و محبوب و منظور و مقصود بیگانگان بودن!؟ و چه زمانی باید "قلم‌های اجیر" شکسته شود تا تاریخ اسلام و روحانیت از تحریف و تخریب ستیزه‌گرایانه آن‌ها مصون بماند؟ اگر این روند ادامه یابد، در آینده نزدیک به انتخابات واژگان "امام" و "پیامبر"‌ و حتی "خدا" یا همان "خدایگان شاهنشاهی" برای "حامیان بی‌صلاحیت‌ها"‌به کار خواهد رفت، و لبخند متکبرانه و متفرعنانه برخی از آن‌ها را در ظاهر شاهد خواهد بود و در باطن!
این که چرا قلم به مزدان پس از واژه‌های بی‌مبنای استوانه‌های نظام، چهره‌ها و شخصیت‌های برجسته انقلاب و کشور و بزرگان ! با اهانت و تعرض به ساحت مرجعیت، علمای ثلاث را سرقت کرده‌اند، علاوه بر ترویج و ثبت چاپلوسی و تملق و تحمیل به ملت، حریم‌شکنی و ساختارشکنی آشکاری است، که البته جز "افزایش نفرت ملی" نتیجه‌ای نخواهد داشت.
با این وجود همه مسؤولند، و مسؤول‌تر از همه روحانیتی است که پاسدار اصیل حریم خویش باید باشد، و در مرحله بعد بر مدعیان اصول‌گرایی است که حراست و حمایت از قداست مرجعیت و روحانیت از آن‌ها انتظار می‌رود، اما اینک با سکوت خویش تنها در پی بالا رفتن کفه ترازوی آرای خویش به هر قیمت هستند، به همین جهت است که "پرخاشگری" و "جنون بی‌سابقه" اصلاح‌طلبان از تصور شکست قطعی در انتخابات هشتم را در تفاهم حزبی به مدارای اصول‌گرایی اصلاح‌طلبانه می‌نشینند.

 

منبع : وب سایت اختصاصی فاطمه رجبی
www.fatemehrajabi.com


 


دکتر حداد این انتخابات کیست؟

نشست مشترک هاشمی رفسنجانی، خاتمی و کروبی، بنا به اخبار مندرج در مطبوعات اصلاح‌طلب، "به دعوت کروبی و در منزل هاشمی" صورت گرفت! نشستی برای یافتن راه‌حل تایید صلاحیت اجباری و غیرقانونی ردصلاحیت‌شدگان! از جمله راهکارها یا راه حل‌های فشار یکی هم نهایتا نظرات و رهنمودهای رهبری اعلان گردیده که در ملاقات این مثلث با ایشان گرفته خواهد شد. این که هاشمی و خاتمی و کروبی چگونه می‌توانند برای ردصلاحیت‌شدگان نزد مقام معظم رهبری میانجی‌گری نموده و اعتماد ایشان را جلب نمایند، پرسشی اساسی است. آیا صرف راهکار ابزار و عوامل این افراد در ساختن و پرداختن چهره‌های نظام، شخصیت‌های برجسته، استوانه‌های نظام و بی‌مانند و استثنایی‌ها و... که به تازگی به "بزرگان" انتقال شخصیت داده شده‌اند، عامل آن خواهد بود یا نه؟ پرسشی دیگر است.
ملت بر آن است که این افراد درباره این موضوع قانون‌گریزانه و قانون‌شکنانه حتی موفق به ملاقات با مقام معظم رهبری هم نخواهند شد، چه رسد به کسب نظر مساعد آن حضرت برای تایید صلاحیت بی‌صلاحیت‌ها! زیرا:
1. مقام معظم رهبری با اظهارات حکیمانه در سفر به استان یزد، صریح‌تر و شفاف‌تر از همیشه بر "صلاحیت‌ نامزدها" تاکید فرمودند. تصریح ایشان بر ننگ بودن حمایت امریکا از یک گروه، فاتحه اصلاح‌طلبان را عموما نزد مردم خواند،‌ و مرزبندی راست‌گرایان را در "تندرو" و "کندرو"‌ نمودن این جریان برانداز، بی‌معنا نمود. چرا که مثلا معصومه ابتکار چهره همیشه متبسم و مهربان اصلاحات که نقش نایب‌السلطنه پهلوی را یادآور می‌شود، در افاضات جدید، دفاع از منافع و مصالح و شرف و حق ملی در انرژی هسته‌ای را به آن دلیل "حماقت" خوانده که "سلطه امریکا و اروپا" را در هم شکسته است. آیا این عضو اصلاح‌طلب "تندرو" حساب می‌شود، یا "کندرو"، "مذهبی" است یا "ملی"؟!
2. تصریح مقام عظمای ولایت بر این که تایید صلاحیت نامزدها توسط شورای نگهبان، به معنای داشتن حداقل صلاحیت است، مردم را به این مهم رهنمود شد:
الف. شورای نگهبان عالی‌ترین نهاد قانونی و فصل‌الخطاب تایید صلاحیت نامزدها است.
ب. مردم موظفند از بین تایید صلاحیت‌شده‌ها "اصلح" و "شایسته" را بیابند، و صرف تایید صلاحیت، جواز ورود به مجلس برای حائزین آن را صادر نمی‌کند.
از این روی تشکیل محفل و نشست و نامه‌پراکنی و دیگر راهکارهای زورمدارانه و متقابل با قانون ممنوع است.
اما از آن‌جا که مدیریت، منطق و عقلانیت، سیاستمداری، اخلاق‌گرایی و شفافیت و صداقت رفتار و گفتار این "بزرگانِ ملت‌کوچک‌بین" در ذهن فعال مردم، امری سابقه‌دار است! ملت منتظر آن است تا یک چهره موجه واسطه انجام اهداف و مقاصد این مثلث گردد. مانند آن چه در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم رخ داد. یعنی یک "دکتر حداد" دیگر پیدا شود! هم‌اکنون از ملاقات این "بزرگان" ! با ناطق‌نوری" سرنخ‌هایی پیدا شده است. اما در نهایت چه کسی دکتر حداد انتخابات مجلس هشتم خواهد بود؟ پرسشی است که در روزهای آتی پاسخ داده می‌شود.
به هر روی تدبیر و امر مقام معظم رهبری صلاح ملک و ملت بوده و خواهد بود.

 

منبع : وب سایت اختصاصی فاطمه رجبی
www.fatemehrajabi.com