سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکست و اخراج کامل اطلاح‌طلبان

دو مرحله انتخابات مجلس هشتم، اراده ملت را در اخراج و شکست کامل اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان اعلان داشت. جالب است همان دموکراسی یا رای مردم که اصلاح‌طلبی احکام قرآن را به پایش قربانی کرد، و هاشمی رفسنجانی پس از شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم شدیدا به آن پای‌بند گردیده!! این گفتمان دین‌سوز و مجریانش را به هیچ‌روی پذیرا نشد.

نگاهی گذرا به نتیجه انتخابات در تهران، نشان می‌دهد که مؤمن‌ترین و خوشنام‌ترین افراد از کارگزاران تا ... در طیف اصلاح‌طلبان مورد قهر یک پارچه مردم،‌ یا همان "میزان رای ملت" واقع شدند. محمد قمی و اسحاق جهانگیری، مجید انصاری یا منتجب‌نیا و ... هزینه کلان تبلیغات زیانی بود که اصلاح‌طلبی در راه دموکراسی پرداخت.

جالب است که عملیات خردگرایانه، سنجیده، غیرشتاب‌زده و مدبرانه اصلاح‌طلبی، سبب شد تا تحلیل نتیجه انتخابات هم پیش از اعلان آن، در مطبوعات بیاید! مثلا "پیروزی کامل اصلاح‌طلبان با وجودی که مشارکت در تهران چشمگیر نبود"!؟ البته با وجود خیل عظیم خردورزان و سیاست‌پیشگان و عقلا و تدابیر محفلی در این طیف، انتظار هم جز این نیست!

اما:

1. ورود تنها "محجوب"، آن هم به عنوان نفر سی‌ام به مجلس، و با ملاحظه نحوه تبلیغاتی که پیشتر پنهان آن در مطبوعات آمد، و آشکارش شهر را پر کرده است، بهایی نیست که برایش هزینه‌های دروغین پرداخت شود.

2. آرای الیاس حضرتی، اسحاق جهانگیری و محمد خوش‌چهره که نفر یازدهم اصلاح‌طلبان البته بدون مرحمت در ثبت‌نام نام او در لیست بود، آنها را در ردیف 20، 21 و 22 مرحله دوم قرار داد. و مجید انصاری که یکی از گزینه‌های اصلی و قطعی اصلاح‌طلبان برای ریاست مجلس هشتم!!! بود در ردیف 13 قرار گرفت.

این آْراء چه پیامی داشت؟ خلاصه‌ترین و سریع‌ترین و در عین حال عبرت‌آموزترین پیام این بود: که ملت داناست و مسؤولیت‌پذیر! بر خلاف طبل پر سر و صدای هاشمی و خاتمی و کروبی و عوامل آنها در سه سال گذشته، ملت فریب نمی‌خورد. نام‌ها، پسوندها، و پیشوندها این ملت را تا زمانی که بر اصول پایدار است منحرف نمی‌کند. بدیهی است نام‌های مورد بحث در زمره بی‌شائبه‌ترین و در عین‌حال مشهورترین، با تبلیغات فراوان در میان اصلاح‌طلبان و بریده از اصول‌گرایان مرحله دوم بودند.

3. ملت به درستی دوبار در انتخابات خاتمی و یکبار مجلس ششم و شورای اول شهر، آرایی را به صندوق‌ها ریخت که به فرموده آن بزرگ وارسته، در مورد محمد خاتمی که مجلس و شورای اول را متولد کرد، خود را نیازمند توبه دید، البته این توبه که وفاداری آگاهانه ملت به نظام اسلامی و رکن رکین ولایت فقیه بود، گرچه با فاصله اما "ریشه‌ای و بنیادی" در انتخابات پی در پی انجام گرفت. الحمدلله رب العالمین.

4. راه‌یافتگان به مجلس هشتم از طیف موسوم به اصول‌گرایان با مشاهده و ملاحظه آرای ملت، باید و باید بدانند که:

- ملت از اصلاح‌طلبی دین‌سوز و برانداز به سطوح آمده‌ است. هرگونه گرایش فکری، گفتمانی و برنامه‌ای به آن، همچنین رویکرد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به تفکر و روش توسعه و سازندگی از سوی ملت با قهر و طرد رویارو خواهد بود.

- با همه ضعف‌ها، چرخش‌ها و عدم پایبندی به شعارها، باز هم ملت با رای به اصول‌گرایان در حقیقت اصول‌گرایی خود را اعلان داشت. زیرا ملت از برخی مواضع مجلس هفتم، و چهره‌های مشهور آن به شدت دلزده و نگران و ناخشنود بود. در نتیجه مجلس هشتم نباید با استمرار رفتار و گفتاری که مجلس هفتم را به میدان مخاصمه با خواست‌های اصولی ملت تبدیل کرده بود، به تکرار آن بپردازد. به سخن دیگر "غرور رای‌آوری" بر این وکلا چیره نگردد، تا به استمرار روش‌ گذشته بپردازند.

- رؤسای احزاب و گروه‌ها و برخی چهره‌های سیاسی مانند ناطق نوری و عسکراولادی با شکست مفتضحانه اصلاح‌طلبی، این نکته را دریابند که ملت هوشیارتر و آگاه‌تر از پیش این بنیان شوم را "دفن" کرده است. رفتارهایی مانند دیدار و مذاکره و مراوده، میهمانی و دوستی با سازمان نامشروع مجاهدین، یا محمدرضا خاتمی دبیر سابق حزب مشارکت، راهکارهای صرفا سیاسی و در نهایت بی‌حاصل است، که تنها به ضبط و ثبت میزان دینداری و اصول‌گرایی عاملان آن می‌انجامد.

- این که خاتمی خود را پیر و بازنشسته بخواند، و ایادی از پیش تعیین شده‌اش به مرثیه‌سرایی و جوان کردن و بازگرداندنش میدان‌گردانی کنند، یک ترفند مظلوم‌نمایانه یا تست ملی است، که البته پس از نتیجه انتخابات مجلس هشتم نشان از بی‌خردی یا نادیده گرفتن شعور ملی دارد. اما به درستی پیام این انتخابات جوانمرگ کردن اصلاح‌طلبی توسط ملت است که محمد خاتمی نماد روحانیت آن گردیده، و بوش معرف و مؤید مشروعیت آن. بنابراین فحاشی، تخریب‌گری، فتنه‌انگیزی و رفتارهای جنون‌آمیز کارگزاران قیصر یا حامیان خاتمی علیه اراده خداپسندانه ملت، راه به جایی نخواهد برد.

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


"مصباح دین" در تهاجم "سفیانیان"

نتیجه انتخابات سوم تیرماه 84، در مبنایی‌ترین ارزیابی‌ها، پیروزی گفتمان اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله و سلم بود که مافیای قدرت و ثروت را با تمامی یال و کوپال 27 ساله در هم شکست. در این گفتمان، همانگونه که حضرت خمینی سلام الله علیه تاکید داشت، امام غائب، محور و ملجأ بوده است. انتظار، سازندگی دنیا برای فرج است و فرج نه توسعه و سازندگی و نه ژاپن‌شدن و خردگرایی و نه اصلاح‌طلبی برانداز، بلکه ظهور منجی عالم برای نابودسازی بدعتگزاران و بدعت‌ها، دین‌ستیزان و مذهب‌سوزان، و دجال‌ها و سفیانیان تاریخ تعریف می‌شود. از این روی، به دلیل فراموشی واقعی مفهوم امام غائب در دولت‌های 16 ساله، و ترویج و حاکمیت تفکر و روش و منش اومانیستی، رویکرد فرامادی مردم به ویژه در مرحله اول در انتخابات، شکست فاجعه‌بار مافیا و مافیاگران را ثمر داد. چه پیروزی برای ملت مسلمان و موعودگرایان شیعی در ایران و جهان از این مهم، بالاتر و والاتر؟

بدیهی است تلاش بی‌وقفه حضرت آیت الله مصباح در ترویج مبانی تشیع و تبیین و تشریح فلسفه سیاسی اسلام، و اشاراتی به حرام‌هایی که در دولت‌های 16 ساله حلال گردیده بودند از جمله "تغییر و دگرگونی فرهنگی و اقتصاد ربوی به ویژه بانکداری ربوی، در رستاخیز عظیم انتخابات ریاست‌جمهوری هشتم، تاثیری بنیادین داشت.

هرگز نباید فراموش کرد جمله مشهور و برآمده از نگرش و بینش و باور اعتقادی هاشمی رفسنجانی را که در دفاع از ربوی‌بودن بانکداری، حضرت آیت الله مصباح را به جرم مخالفت تئوریک با این حرام الهی، مورد تهاجم قرار داد و اعلان داشت: کسی حق ندارد بگوید بانکداری ربوی است چون مردم آن را قبول کرده‌اند. (نقل به مضمون) و این اعلام یعنی تمام دینداری و احکام‌گرایی و انقلابی بودن در تفکر سازندگی و توسعه.

و نیز نباید فراموش نمود ستیزه‌گری آشکار و گسترده محمد خاتمی را در 8 سال مصیبت‌بار که بنیان دین می‌سوزاند، و انقلاب را به تاراج می‌داد، و مذهب را در پروتستانیزم امریکایی خود شرحه شرحه می‌کرد. دورانی که اصلاح‌طلبی برانداز، ایران و ایرانی را به قربانگاه می‌برد تا شاید برنامه برون‌مرزی را، اجرایی درخور ستایش داشته باشد.

هنرنمایی‌های مذهب‌ستیز محمد خاتمی با انجام عمل حرام در سال گذشته، و تقدیس امریکا، و مشروعیت‌بخشی به اسرائیل و نمادهای بسیار دیگر که برخی از آنها در گوشه و کنار برخی روزنامه‌ها جزو اعمال درخشان حجت‌الاسلام و المسلمین خاتمی!!! ثبت می‌شود، فجایعی است که سبب می‌گردد نسل‌های آینده، ما را به دلیل تحمل آن نفرین کند!

از آن دوران سیاه که با سکوت مرگبار چهره‌های برجسته نظام به ظاهر مخالف اصلاح‌طلبی همراه بود، مصباح دین  تنها طلایه‌دار پاسداری حریم اسلام و تشیع بود و تنها سر به دار دلیر در این مسیر علوی علیه‌السلام. او چنان ره پیمود که هتاکان و قلم به مزدان اجیر، با اشاره پست‌ترین عناصر سردمدار معرکه اصلاح‌طلبی، حریم و حرمتش دریدند و رذیلانه‌ترین راهکارهایی که حتی در دوران محمدرضای خائن کم‌سابقه بود، پیرامون این چهره درخشان اسلام و تشیع به اجرا گذاردند.

اما انتخابات ریاست جمهوری نهم که شکست کامل کمر مافیای فسادانگیز در کشور امام زمان بود، این جمله الهی حضرت خمینی به دستگاه ننگین پهلوی و ساواک جنایتکار را در تاریخ مکرر کرد که: «دیدید چه غلطی کردید. بر دیوار نوشتید خمینی ...» آنگاه که در سه سال پیش خیزش ملی ایران اسلامی،‌ خیانت و جنایت تروریسم ایمانی اصلاح‌طلبان و مافیای حامی آن را از صحنه خارج ساخت و ...

چنین بود که آن خبیث‌‌های تشنه قدرت و زخم‌خورده از ملت، بیش از همه از حضرت آیت الله مصباح، کینه در دل گرفتند که چرا با همت والای خویش، حسینی در صحنه ماندند، و مانع بزرگ بقای فساد فکری، سیاسی و اقتصادی اصلاح‌طلبانه و توسعه‌مدارانه گردید.

تهاجم بی‌شرمانه روزنامه ضد "اعتماد ملی" به چهره تابناک آیت الله مصباح ماموریتی بیگانه‌پرستانه است، و البته در راستای اهداف قدرت‌طلبان شکست‌خورده از ملت! این عمل شرم‌آور که یادآور مقاله ننگین «رشیدی مطلق» می‌باشد و آبرو و حیثیت دارندگان لباس روحانی در این حزب و روزنامه را بر باد می‌دهد، بروز خشم و بغض همه شکست‌خوردگان از ملت است. از کارگزاران قیصر گرفته، تا مشارکت امریکایی، و مهاجمان علیه اعتماد ملی و ... آنان که از اعجاز الهی در سوم تیر 84 تا کنون در انتخابات پی در پی با شکست ذلت‌بار از سوی ملت مسلمان ایران روبارو می‌شوند! روسیاهی این قوم مافیایی که یکی از مدیران خوشنام آنها به جرم کوچک اقدام علیه امنیت ملی محکوم شده به حدی است که ملیت و ایرانیت را شرمنده می‌کند، چه رسد به مسلمانی و شیعی‌گری!

به همین جهت زهر کین و حقد علیه گفتمان پیروز مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف متوجه درخشان‌ترین چهره روحانی،‌حضرت آیت الله مصباح می‌گردد که در وارستگی اقتصادی، پرچمدار روحانیت حوزه‌های علمیه است، و در پاسداری از فرهنگ اسلام ناب، طلایه‌دار افتخارآفرین و در پشت کردن به قدرت و ریاست‌طلبی یگانه‌ای است که کمتر نمونه‌ای در واویلای سیاست‌کاری این دوران دارد.

به راستی هتاکی ساواکی‌گونه قلم به مزد این روزنامه، چه مطلبی را دنبال می‌کند؟ و چرا حوزه‌های علمیه در این باره سکوت پیشه‌ کرده‌اند؟ آیا خدای ناکرده سیاست مصلحت‌گرایانه را در برابر روزنامه‌ای اتخاذ کرده‌اند که خروارها مساله ضدملی و ضددینی و ضدانقلابی در کارنامه آن وجود دارد. تنها درج آگهی "زنی بدنام از وابستگان دربار پهلوی" در صفحه نخست این روزنامه کافی است که مشی انقلابی آن مشخص شود. زنی که به عنوان دست‌پرورده اشرف پهلوی در خاطرات فردوست مفصل لجن‌زار زندگی‌اش تشریح گردیده است.

جرم آیت الله مصباح که این ننگین‌نامه آن را نقطه تاریک زندگی ایشان ذکر کرده، چیست؟ تکرار دروغ و اتهام انقلابی! در این قلم به مزدی، یک کینه‌ورزی مکرر است که: حضرت آیت الله مصباح در تاریخی که امام توصیه به عدم برپایی باشکوه جشن نیمه‌شعبان کرده‌اند، ایشان این جشن را برپا نموده‌اند.

چه می‌توان گفت با مشتی مزدور و جیره‌خوار که تنها راه زندگی مرگبارشان دروغ‌پردازی، اتهام‌زنی، شایعه‌سازی و در یک کلمه تخریب روحانیت وارسته و تاثیرگذار است تا دزدان و غارتگران و وابستگان به بیگانه و سیاسی‌کارانی که برای رسیدن به قدرت، حتی ارتباط با سفارتخانه‌ها و دولت‌های ملحد را یک افتخار می‌دانند، بتوانند آسوده‌خاطر به حیات تاریک خود ادامه دهند.

با این وجود برای ارادتمندان به وجود تابناک حضرت آیت الله مصباح از نسل سوم، ذکر دو نکته خالی از لطف نمی‌باشد. گرچه این خیل بیدار هرگز ننگین‌نامه‌ها را پشیزی ارزش قایل نیست.

اولا در چند سال پیش که ویرانگری تبهکاران اصلاح‌طلب، به ترور شخصیت آیت الله مصباح اقدام نمود، و این دروغ را که باطن منجی‌ستیزانه دشمنان آیت الله مصباح را آشکار می‌کند، مطرح کرد، اطلاعیه‌ای از سوی دست‌اندرکاران مؤسسه در تاریخ مورد بحث صادر شد، که در آن به نداشتن ریاست حضرت آیت الله مصباح در مؤسسه مذکور در آن تاریخ تاکید شده بود. علاوه بر این که به طور کلی تعمیر آن بنا در موعد مورد نظر، موجبی برای نبود امکان بر پایی جشن اظهار گردیده بود.

بنابراین لجن‌پراکن‌های دین‌ستیز و مذهب‌سوز با رسوایی تمام، بار دیگر طبل امریکایی روحانیت‌ستیزی را به صدا درآورده‌اند، تا رسوایی شکست بزرگ در انتخابات را پرده‌پوشی کنند.

ثانیا به نسل سوم که از رویدادهای پیش از انقلاب آگاهی ندارند، تاکید می‌شود با تفحص در آن دوران دریابند آیا پس از فقط سه سال زندانی بودن، درخواست عفو ملوکانه کردن، و در ردیف همکاری‌کنندگان با ساواک از گروه گلسرخی نشستن، و آزادی از زندان را به این "بهای عفن خریدن" بالاتر از نقطه تاریک، یک خط تاریک و یک زندگی تاریک نیست؟ آیا این امر، انقلابی‌بودن و نستیجر بالله خط امامی بودن است؟ اما به فرض جشن باشکوه گرفتن برای امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه الشریف، یک نقطه تاریک و جرم غیرقابل بخشش می‌باشد؟ زهی بی‌شرمی که "سفیانیان" چنین عمل می‌کنند و معارضه با مهدویت را در دروغ‌پردازی وقیحانه دنبال می‌نماید.

نکته دیگر در این سیاه‌نامه "دروغی بزرگ" است که متولیان نشر آثار امام به دلیل هم‌خطی و هم‌هدفی با مطرح‌کنندگان آن، چشم‌پوشی می‌نمایند.

آیا تخریب آیت الله مصباح از قول حضرت امام سلام‌الله علیه در نوار سخنرانی ایشان موجود است؟ یا دستخط مبارک آن حضرت؟ آیا این تخریب‌گری به نام امام، در زمره خاطره‌گویی‌های هاشمی رفسنجانی است که متولیان مؤسسه فوق‌الذکر آن را مورد عطوفت قرار می‌دهند؟

آیا این آقایان و مدعیان دروغین امام، فقط خود را در مساله‌ای چون "نوشته در ارتباط با آقای سیدحسن خمینی" مسؤول می‌دانند؟ و این مسؤولیت را تا مرز دوختن دهان و بریدن زبان و قطع‌کردن دست نویسنده یا مسؤول یک سایت دنبال می‌کنند تا هم آزاداندیشی و آزادی بیان را در یک شخص‌پرستی تمام‌عیار به تاریخ و نسل‌ها اعلان نمایند.

از افرادی چون هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی که برای انتقاد نسبت به سیدحسن خمینی، هر چند با ادبیات تند، غوغاسالاری نمودند، انتظار نیست که در این عرصه وارد عمل شوند، و چه بهتر که وارد نگردند، زیرا این عرصه، میدان آزمایش روحانیت اصیل و وارسته و پاسداران حقیقی شریعت محمدی صلی‌الله علیه و آله و سلم است. اما قشرهای آگاه و آزاده که با آرای خود، صدای خرد شدن کمر مافیای قدرت و ثروت را حتی در کوتاه‌مدت به گوش مافیاگران رسانیدند، و رهایی نظام اسلامی از چنگال سرسپردگان به اندیشه دین‌سوز رنسانسی را در پرتو اندیشه‌های تابناک حضرت مصباح به سرانجام رساندند، موظفند که این یورش مغولانه را پاسخ گویند.

بدیهی است این تلاش‌های ضدانسانی بر آن است تا فرهنگ‌سوزان وابسته به امریکا را در اصلاح‌طلبی برانداز بار دیگر به حاکمیت بازگرداند. البته شکست مفتضحانه این قوم مهاجم در انتخابات مجلس هشتم، مارهای زخمی را زخمی‌تر کرده و لجام‌گسیخته‌تر به لجن‌پراکنی واداشته است.

اما ملت نخواهد گذاشت که این اندیشه‌سوزان ضد ملی با ترور شخصیت وارسته کم‌نظیری چون حضرت آیت الله مصباح، بستر بیگانه‌پرستی و حاکمیت وابستگان را بار دیگر فراهم کنند، و مصالح و منافع اسلام و مسلمین و ملت ایران را در دسترس تجاوز دشمنان اسلام و قرآن قرار دهند .

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


واقعیت چه بود؟

اگر بگویند یا بنویسند "مافیا با همه توان و در همه عرصه‌ها، علیه دولت نهم شبانه‌روز تلاش می‌کند، می‌گویند: تخریب شخصیت‌های برجسته و ستون‌ها و ارکان و فلان و بهمان است. اما جالب است که هیچ‌کس جز با دشنام و تخریب، تا کنون نتوانسته منکر وجود مافیا شود. مافیایی‌ که هنوز هم با وجود شکست و اخراج از حاکمیت در باور واقع‌نگرانه ملی ته تنها وجود دارد، که عامل اصلی بسیاری از مصائب و مشکلات دیروز و امروز و فرداست.

در این نوشته حرکت مافیایی در عرصه فرهنگی فقط در یک نمونه مرور می‌شود. همگان به خاطر دارند چند ماه پیش به بهانه اجرای طرح امنیت و ارتقای اجتماعی چه غوغایی در کشور ایجاد شد. بسیج همگانی توسط اصحاب رسانه‌های تخریب‌گر، آتش‌بیاری و معرکه‌گردانی صداوسیمای ضرغامی، کج‌فهمی یا شتابزدگی‌ راست‌ها که نتیجه‌ای جز تخریب بیشتر دولت را در پی نداشت و ... همه و همه یک نکته را پی گرفت که: دولت در مبارزه با بدحجابی به وسیله نیروی انتظامی موافق نیست!؟

همه عوامل ایجاد و گسترش فساد و فحشا در سال‌های گذشته، دلسوزان و دغدغه‌دارن این مهم گردیدند و واشریعتا سر دادند. مقاله‌ها نوشته شد، مصاحبه‌ها انجام گرفت. نظرسنجی‌ها دنبال گردید. بحث کارشناسی، و تقابل نظریات برخی مجریان امر با گفته‌های دولتمردان! که تیترهای روزنامه‌ها و تغذیه تخریب‌گری صدا و سیما را فراهم آورد. کار به جایی رسید که سخنگوی دولت در مقاله‌ای نظر دولت را در این مسأله تشریح کرد اما برخی عوامل آشکار و نهان بر آن شبهه ایجاد نمودند و هم‌چنان بر طبل اختلاف و تقابل کوبیدند.

در این میان البته سردار بزرگوار "رادان" تحلیلی منصفانه و کوتاه ارایه کرد که دولت با انجام این طرح مخالف نیست، بلکه نسبت به راهکارهای اجرایی دل‌نگرانی دارد.(نقل به مضمون)

چند شب پیش در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی، سردار احمدی‌مقدم، در پاسخ به پرسشی مرتبط با مبارزه با بدحجابی و نتیجه عملکرد نیروی انتظامی در این مورد، پیرامون "کار فرهنگی" سخنانی داشت و در ارزیابی اجرای طرح امنیت اجتماعی، کم شدن یا کوتاه شدن شرارت‌های اشرار در معابر و خیابان‌ها را نمونه آورد. بدیهی است همین نکته، ارزش بسیار دارد و در خور تقدیر، اما:

این‌جانب در آن واویلای مافیاگران علیه دولت، در مقاله‌ای اعلام موضع نمودم، و باکی از متهم شدن به تقابل با دولت را که "حرفه مافیاگرایانه" است، نداشتم. ولی در سخنان سردار احمدی‌مقدم، همان نکته‌ای تاکید شد که دولت به دلیل اشاره به آن مورد یورش قرار گرفت، و متهم به بی‌دینی شد!

حال باید دید امری که ضرورت قطعی دارد اما متاسفانه، کمترین اثری از آن در اجرای طرح امنیت اجتماعی ملاحظه نمی‌شود، واقعا دغدغه و دل‌نگرانی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان بود؟ اگر بود، برداشت آنها از سخنان دولتمردان همان بلوایی بود که در تریبون‌های مختلف دمیدند؟

نکته دیگر آن که آیا اعلان نظر سردار احمدی‌مقدم، همان نکته‌ای نیست که دولت به آن اشاره می‌کرد؟ اینک باید پرسید:

1. بلوای ضددولت که خوراک ویژه برای مطبوعات، رسانه ضرغامی و مغرضان و ساده‌انگاران  فراهم کرد، با کدام عقلانیت، برنامه و اجرای کارساز در مورد مبارزه با بدحجابی برپا شد.

2. آیا سرو صدا، مصاحبه، ابراز نظر و حتی اعلان موضع در مقابل دولت تصمیمی شتاب‌زده و غیر برنامه‌ریزی شده نبود. البته این پرسش با نگاه خوشبینانه است. زیرا پس از گذشت چند ماه بدون کمترین تاثیر و شاید نتیجه معکوس، سردار احمدی‌مقدم بر کار فرهنگی که همان نظر دولت بود تاکید می‌کند که البته این سخن از سوی ایشان و پس از آن ماجراها به دشواری پذیرفتنی است.

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


شیوه‌های مدرن رضاخانی

از یک سو رسانه ضرغامی، روزنامه‌ها، نشریات، تریبون‌ها، مجلس و ... همه آزادند تا نقد کنند، دشنام دهند، تخریب کنند، دروغ بگویند، تهمت بزنند، و در این عرصه نه شخصیتی چون حضرت آیت‌الله مصباح در امان است که به دلیل آن جایگاهی، رکنی عظیم در روحانیت شیعه است، و نه رئیس‌جمهور که طبق قانون اساسی شخص دوم کشور می‌باشد. آفرین به این همه تحمل و سعه صدر و آزادی‌خواهی!

از سوی دیگر با وجود سایت‌های لجن‌پراکن سیاسی که حتی نسبت به ساحت مقام معظم رهبری اتهام می‌زنند، و سایت‌های مستهجن اخلاقی و ... فقط سایت فاطمه رجبی مستوجب تعطیلی غیرقانونی است. شگفتا که در نظام اسلامی این مرکز، محفل یا افراد غیرقانونی چگونه تنها فاطمه رجبی را نشانه می‌روند. سایتِ اول تعطیل شد، غیرقانونی، بدون اخطار، بدون شکایت؟!

سایتِ دوم حتی مهلت "یک ماهه" هم نیافت و بدون اخطار و احضار و ... غیرقانونی تعطیل شد. شاید در سایت دوم، یک مقاله بیشتر منتشر نشد. این نشان از چه دارد؟ فاطمه رجبی چه می‌نویسد؟ چی چیزی را دنبال می‌کند؟ علیه که می‌نویسد؟ آیا "دروغ" می‌نویسد یا اتهام می‌زند؟ آیا به حریم خصوصی افراد وارد می‌شود یا اسناد محرمانه را در معرض اطلاع عموم می‌گذارد؟ اگر چنین است هم باید مصداق‌ها را بنمایاند، و هم بنا به شیوه رایج مانند موسویان مدح و تمجید شود یا مثل عماد باقی یا گنجی و ... – خدای ناکرده – قلم طلایی بگیرد. ... ملت ایران باید بدانند با همه تنگناها، "سایت سوم" را راه‌اندازی کردم. خدای سبحان را شاهد می‌گیرم که این کار را در راستای انجام وظیفه دینی دنبال می‌کنم. باشد که آن "افراد" یا "محفل" و "مرکز غیرقانونی" این‌بار مدتی از اجرای خفقان دست کشیده و مرا مجاز به انتشار مطالبم کنند.

اعلان می‌کنم که این سایت fatemerajabi.net مطابق روال قانونی ثبت گردیده است. 

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


جرم کوچک اقدام علیه امنیت ملی!

خبر از صداوسیمای انحصاری ضرغامی اینگونه منتشر شد: "حسین موسویان از اتهام جاسوسی تبرئه گردید"!؟ البته این خبر صوتی و تصویری را با صدا و تصویر ضعیف اعلان داشت: "وی فقط به جرم اقدام علیه امنیت ملی به 2 سال حبس تعلیقی و 5 سال ممنوعیت از خدمت دولتی محکوم شد."!!

خوب! ملت ایران باید بداند جرم ناچیز و بی‌اهمیت اقدام علیه امنیت ملی آن هم وقتی مجرم یکی از مدیران برجسته و لایق 16 سال گذشته باشد، اصولا در خور محاکمه نیست، چه رسد به آنکه محکومیت و مجازات در حد انتظار داشته باشد، تا صدا و سیمای ضرغامی نیز به اندازه مصوبه مداخله‌گرانه مجلس به آن پوشش دهد!

مرور کوتاهی بر "پرونده حسین موسویان" می‌تواند فریاد ملت را در انتخابات سوم تیر یک بار دیگر طنین‌افکن کند که: "فقر و فساد و تبعیض و ..." و نیز نوشته‌های با مضمون "انتخاب احمدی‌نژاد = شکست مافیای قدرت و ثروت".

واقعیت آن است که اگر هیچ‌یک از مسایل کشور وجود مافیای قدرت و ثروت را با حاکمیت 16 ساله یا 27 ساله نتواند به اثبات برساند، پرونده حسین موسویان به تنهایی رسواگر مافیایی است که تا خفه‌کردن کامل ملت دست‌های آلوده خود را از گلوی نظام و ملت برنخواهد داشت!

پس از اعلان وزیر اطلاعات مبنی بر اتهام جاسوسی، ارایه اطلاعات کشور به انگلیسی‌ها و اقدام علیه امنیت کشور توسط حسین موسویان، و محرز بودن جرایم از دید وزارت اطلاعات، و این که به مدت 6 ماه این فرد تحت نظر بوده و ارتباطات و اعمالش رصد شده و نیز به حسن روحانی رئیس حسین موسویان و رئیس مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت!؟ اعمال موسویان اطلاع داده شده، و از وی درخواست شده که این فرد بر سر کار خود حاضر نشود، اما او همچنان به خدمت!! و مدیریت لایق؟!! ادامه داده است و ... 

هیاهوی مافیاگران بلند شد که موسویان از مدیران خوشنام، خدمتگزار و لایق دوران گذشته است و ...

تعدادی از نمایندگان مجلس در ملاقات با وزیر اطلاعات و گرفتن پاسخ‌های سؤالات خود اعلان داشتند که موسویان از نظر ما مجرم است و ... اما حلقه‌های مافیایی دست به کار شدند. حسن روحانی رئیس تیم پر افتخار هسته‌ای که حسین موسویان سخنگو و عضو ارشد آن بود و ننگ و ذلت تعطیل کامل تاسیسات هسته‌ای را برای ملت و نظام اسلامی ارمغان آورده بود، در بلواسازی مستمر به دفاع از متهم پرداخت و اصولا هر خطایی را از او دور دانست. نه یک بار و دو بار، بلکه زنجیره‌ای از سخنرانی و مصاحبه و غیره. هاشمی رفسنجانی که این مجرم علیه امنیت ملی، یکی از ده‌ها و صدها مدیر تربیت‌شده اوست نیز آشکار و نهان داد سخن داد. خاتمی رئیس‌جمهور افتخارآفرینی!! که مصالح و منافع ملی را در دستور کار اصلاح‌طلبی برانداز یک جا به مسلخ برد، به صدا در آمد. ناطق نوری بدون هرگونه حق و جایگاه از موضع فراقانونی اظهار داشت؛ از ابتدای امر پرونده را بررسی کرده‌ام و هیچ‌گونه مشکلی در آن ندیده‌ام!!؟ و...

به هر حال مافیا نمی‌تواند و نمی‌گذارد، حریم همیشه امن آن که مالک مطلق کشور و ملت بوده‌اند، آسیب ببیند، اختلافات ظاهری و رقابتی در عرصه قدرت به آن حد نیست که منافع پنهان را تحت‌الشعاع قرار دهد. به همین جهت قاضی پرونده تحت فشار مافیایی قرار گرفت و سخنگوی قوه قضائیه بدون هر ارتباط قانونی حسین موسویان را بی‌دادگاه و محاکمه تبرئه اعلان نمود؟! ذوق‌زدگی ضرغامی در سیمای شخصی او این خبر را مکرر منتشر کرد، تا برای مافیای همیشه حاکم، برگ دیگری در زورگویی و زرداری به ثبت برساند. اما خروش گروه‌هایی از دانشجویان، قوه قضائیه را به واکنش مثبت واداشت و حکم سخنگوی قوه قضائیه کان لم یکن اعلان شد. تعویض قاضی پرونده، امید رسیدگی به این پرونده ضد ملی را در ملت ایجاد کرد، و همگان در انتظار نشستند.

در این میان حسین موسویان نیز که به اربابان مافیایی و قدرت و یال و کوپال دیکتاتوری آنها امید فراوان داشت، دست به شکایت گسترده زد، و از همه کسانی که از پرونده ضدملی او جمله‌ای گفته بودند، شکایت کرد! و این یعنی عین عدالت و عین رفتار مافیایی در حاکمیت جمهوری اسلامی؟!

البته در این شکایت‌ها، روزنامه‌هایی که پشتوانه قوی داشتند، به هر روی با تغییر و تحولات جوی، رنگ عوض می‌کنند، و همه این تغییر رنگ را مصلحت نظام می‌خوانند، مورد شکایت متهم واقع نشدند!! در حالی که منبع اصلی خبرها آن‌ها بودند!؟

در این بین سایت "شهاب‌نیوز" هم به راه افتاد که به شهادت خوانندگان بمباران دفاع از متهم به جاسوسی و مجرم اقدام علیه امنیت ملی بود و هر مخالف و منتقد و معترضی را با فحاشی و هتاکی له کرده و می‌کند! و این هم یعنی اسلامیت و انسانیت و خردگرایی از نوع گفتمان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و همفکران و همکاران!

واقعه عجیب‌تر و سرنوشت‌سازتر در پرونده ضدملی حسین موسویان در افتتاح بیمارستان خصوصی بهمن رخ داد. این افتتاح که می‌باید با دست‌های هاشمی رفسنجانی انجام شود، و حضور دختر او فاطمه هاشمی را الزامی می‌کرد به ناگهان با حضور حسین موسویان متهم در انتظار محاکمه در محوطه بیمارستان گلباران شد!!! دست دادن و مصافحه هاشمی رفسنجانی با این مدیر خوشنام و لایق و متهم در انتظار محاکمه، برای گروه‌های آگاه معنایی کارگشایانه داشت؟! به هر حال ملت اگر تا آن روز تنها می‌گفت "مافیای قدرت و ثروت"، آن روز به عینه دید، چگونه خصوصی‌سازی با قدرت مافیایی گره می‌خورد و سر از حضور مشتاقانه یک متهم به اقدام علیه امنیت ملی و تا آن روز متهم به جاسوسی هم در می‌آورد!

قطعا از آغاز راه، همه مسایل اتفاقی بوده است. مبادله اطلاعات هسته‌ای به بیگانگان از سوی حسین موسویان تصادفی رخ داده، او به طور اتفاقی به اقدام علیه امنیت ملی دست زده، هاشمی، خاتمی، ناطق نوری و حسن روحانی،‌ اتفاقی از این فرد حمایت آشکار و نهان کرده‌اند. حکم تبرئه بدون دادگاه او تصادفی صادر شده، و ضرغامی نیز محض رضای خدا و اتفاقی آن را مکرر با آب و تاب منتشر کرده است.

اما تهدیدآفرینی و ارعاب‌سازی "هاشمی رفسنجانی" و "حسن روحانی" را در مورد پرونده هسته‌ای چگونه باید ارزیابی کرد؟ آیا جهت‌دهی و بستر سازی برای اتحادیه اروپا در تحلیل‌ها و تفسیرهای این افراد هم تصادفی بوده است؟ آیا خط‌دهی و جهت‌دهی فآ

آشکار هاشمی رفسنجانی به اتحادیه اروپا پس از انتشار آخرین گزارش البرادعی که پیروزی بزرگ ایران را در موضوع هسته‌ای اعلان می‌کرد، خطبه‌های جمعه اسفندماه او را رقم نزد؟

حال نکات قابل توجه آن است که :ن ن

 

1. علی‌رغم سپاس از دستگاه قضایی که بی‌توجه به فشارهای خودکامه مافیاگران، به هر حال این متهم ضدامنیتی را محاکمه و محکوم کردند، اما آیا مجازات خفیف او راه را برای ورود مجدد این فرد باز نمی‌گذارد؟ آیا این امر موجبی نمی‌شود تا دیگر مدیران لایق و خوشنام و خدمتگزار دوران سازندگی و اصلاحات، علیه کشور و نظام و ملت دست به اقدام ضدامنیتی بزنند؟

2. آیا همین جرم کوچک و ناچیز اقدام علیه امنیت ملی؟!!‌ یک خیانت بزرگ و آشکار به نظام اسلامی کشور ایران و ملت بالنده ایران نیست. اگر هست – که هست – علاوه  بر حسین موسویان، حسن روحانی، محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و ناطق‌نوری که تا آخرین قدم در حمایت او پیش رفتند، چه پاسخی برای ملت دارند. اصولا نظام اسلامی و کشور و ملت ایران در نظر این افراد چه مفهومی دارد، و ارزش آن در برابر افراد خائن اما وابسته به مافیا چقدر است؟

3. مجازات سنگین "حبس و نفی بلد و شلاق" برای طلبه‌های امام صادق علیه‌السلام به جرم فقط درخواست سؤال از هاشمی رفسنجانی، و مقایسه آن با مجازات این اقدام‌کننده علیه امنیت ملی، حیرت‌آور است. آیا هاشمی رفسنجانی دارای حریم و قداست و مصونیتی بالاتر از نظام اسلامی و کشور ایران است؟ حتی آیا این بت‌سازی با موازین و ارزش‌های اسلامی انطباق دارد یا حتی با اومانیسم مورد قبول آقایان سازگار است؟ آیا در کدام ساختار سیاسی مدرن چنین بت‌تراشی ملاحظه می‌شود که در نظام اسلامی بدان عملا رویکرد آشکار و گستاخانه اعمال می‌گردد؟

4. چرا و با کدام هدف سیمای ضرغامی در انحرافی آشکار و هدفمند، "محکومیت یک مجرم علیه امنیت ملی را"، تبرئه او اعلان می‌کند؟ آیا این اطلاع‌رسانی در راستای تقدیر و سپاس از خائنین به کشور نیست؟ آیا همه خائنان و اقدام‌کنندگان علیه امنیت ملی این گونه محترم و دارای جایگاه رفیع می‌شوند؟

5. با این روند آیا در تجدیدنظر، همین جرم کوچک و پیش پا افتاده "اقدام علیه امنیت ملی" نیز مورد تبرئه واقع نمی‌شود؟

6. از همین یک مورد باید معیار خوشنامی، تدین، خدمتگزاری و تجربه و لیاقت را در قاموس حلقه‌های همیشه حاکم و مدیر در سال‌های گذشته، مصداقی بررسی کرد؟!

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


مصالح شرعی و ملّی در نگاه مجلس هفتم!

1 . مصوبة مجلس در لغو تغییر ساعت توسط دولت، سبب گردید تا از اول فروردین‌ماه، وقت نماز صبح ساعت 5 بامداد، ظهر شرعی 1 بعد از ظهر و اذان مغرب حدود 8 شب باشد.

این نابسامانی و سرگردانی مؤمنان، تحفه‌ای است که مجلس هفتم با یدک‌کشی عنوان اصول‌گرایی به آنان ارزانی داشته است. ظاهر قضیه عقب‌نماندن از قافله اروپا و یافتن نماد توسعه‌یافتگی بود، و باطن آن حراست از بدعت‌گزاری‌های ارتجاعی هاشمی و استمرار آن توسط خاتمی.

هنوز در فروردین‌ماه هستیم که نالة مردم شریعت‌مدار از این شاهکار مجلس بلند است. شنیده می‌شود برخی ائمه جمعه و جماعات، حتی دست به دعا؟! بلند کرده‌اند تا عوامل نابسامانی اوقات شرعی و ایجادکنندگان در هم ریختگی آرامش ملّت را در رسیدن به جزای اعمال، امدادرسان شوند.

اما باید پرسید مجلس هفتم در این پافشاری بر مخالفت‌ با لغو تغییر ساعت توسط دولت، کدام مصالح شرعی یا ملّی را در نظر داشت. آیا صرف مخالفت با تصمیمات دولت یک «هنر» است که به هر قیمتی باید آن را دنبال کرد؟ آیا وامداری نسبت به برنامه‌ها و راهکارهای بنیان‌فکن توسعه و سازندگی یک اصل است که با هر بهایی باید ملت را و آرامش ملّت را قربانی آن نمود؟

به هر روی مجلس برای نخستین‌بار در امری که به او «مربوط» نبود، آشکارا دخالت کرد، و «اختیار دولت‌های گذشته» را از دولت احمدی‌نژاد سلب کرد، و از آنِ خود نمود. شورای نگهبان در همدلی با مجلس بدون نگریستن به عواقب کار آن را تصویب کرد، تا مجلسیان خرسند از دل به‌خواهی‌های خود همچنان بر اریکه قدرت سوار بمانند.

 

2. نگاه مسؤلیت‌پذیری مجلس هفتم به مصالح شرعی و ملّی، شاهکاری دیگری هم داشت. نخستین مصوبة سال جدید، این شاهکار را به ملّت تقدیم کرد. «منع چند شغله بودن حقوقدانان شورای نگهبان» از مداخله‌گری‌های بدعتگزارانه دیگر مجلس هفتم است. این مصوبه که یقیناً هم دین و دنیای ملّت را در گرو خود خواهد داشت، و هم آبروی نظام و ارتقای سطح کشور را در جهان تضمین می‌نمود، و هم اهداف سند چشم‌انداز را در پی می‌گرفت، و هم معضل اقتصادی و اجتماعی جامعه را بر طرف می‌کرد، از تلویزیون شخصی ضرغامی، با عنوان «مصوبه‌ای علیه دکتر الهام» به اطلاع مردم رسید!

با این حال ملّت نمی‌داند چگونه قدردان این همه دغدغه و دل‌نگرانی‌های شرعی و ملّی نمایندگان مجلس هفتم باشد. نمایندگانی که حدود سه‌سال وقت مجلس و بیت‌المال را در معارضه با دولت نهم صرف کرد و نمونه‌هایی چون «تغییر ساعت» و مصوبه اخیر، تنها مخالفت با دولت را در نظر داشت. آیا همین نمایندگان نبودند که «عزیزی» و «امیری» را با داشتن شغل به حقوقدانی شورای نگهبان انتخاب کردند؟!

باطن امر را می‌توان از افاضات دکتر توکلی دریافت. شخصی که در آتش‌بیاری مخالفت با دولت، راه طویلی را پیموده است. او که به عنوان حامی قالیباف در ریاست‌جمهوری تلاش بسیار داشت، از هم‌اکنون نگران سوء استفاده از قدرت توسط حقوقدانان شورای نگهبان است. البته برای این همه مسؤولیت‌پذیری باید آفرین گفت. اما دغدغة وی مربوط به نامزد آتی ریاست‌جمهوری است! زیرا وی می‌گوید: «چه تضمینی هست که در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی، همین حقوقدان‌های شورای نگهبان رقبای رئیس‌جمهور را رد صلاحیت نکنند.»!!؟

آیا دکتر توکلی بر آن است به حمایت از نامزدی برخیزد که احتمال ردصلاحیت شدنش قطعی است؟ آیا او با حذف برخی حقوقدان‌های شورای نگهبان «جاده‌صاف‌کن بی‌صلاحیتی است که در آینده نامزد ریاست‌جمهوری خواهد شد.»؟

به هر روی در صورت تصویب شورای نگهبان مصوبه عملی است و خواسته و میل نمایندگان مجلس برآورده می‌شود. اما آیا می‌توان دارازای عمر شورای نگهبان را بر اساس امیال نمایندگان مجلس هفتم رقم زد؟ آیا بدعتی که امروز مجلسیان دنبال می‌کنند، ایجاد خودکامگی در ساختار سیاسی نیست؟ چه فرقی می‌کند خودکامگی توسط هاشمی رفسنجانی یا خاتمی دولت‌های توسعه و اصلاحات باشد یا مجلس هفتم متولی آن شود؟!

اما یک نکته را نباید از نظر دور داشت که بر خلاف بسیاری از نمایندگان مجلس هفتم، به خصوص آتش‌بیاران معرکة مخالفت با دولت از طیف اصول‌گرایان، دکتر الهام از سال‌های قبل به عنوان مخالف دولت‌های «توسعه و سازندگی» و «اصلاح‌طلبی برانداز» شناخته شده است.

اینک مصوبة مجلس ادای دین به آن دو جریان است، به ویژه اگر فرجام کار به مجمع تشخیص کشیده شود!

باشد که با تایید مصوبه مجلس، حرکت فراقانونی مجلس هفتم، برگ دیگری به کارنامه اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی مجلس هفتم بیافزاید!

 
منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


سایت فاطمه رجبی فیلتر شد، غیرقانونی!

سایت فاطمه رجبی فیلتر شد. خبر را از شهرستانی دور دست شنیدم، همراه با این سؤال که: "چگونه مطالب مرا باید دنبال کنند؟" خدای را بر این امر سپاس که حزب‌الله حقیقی، از میان روحانیان، دانشگاهیان و قشرهای مختلف مردم خوانندگان نوشته‌هایم هستند.

روزهای بعد، پیام‌های تلفنی روزنامه قالی‌باف – همشهری – و سایت "طلایی" عضو شورای شهر و سیاستمدار امروز و نظامی مستعفی دیروز با شادمانی به استقبال فیلتر شدن سایت رفتند.

 

نکته اول – در حال خانه‌تکانی هستم، به تنهایی، و بدون داشتن امکاناتی از قبیل آنچه طبقه ممتازه دارند. زیرا نه "آقازاده‌ام" و نه "شاهزاده"، نه جزو قبیله مافیا، و نه از دار و دسته مدیران لایق و با تجربه هستم، و نه از تبار ریشه‌دارهای 27 سال حاکم در قدرت و ثروت کشور، از خانواده‌هایی هم نیستیم که به دلیل استعداد و نبوغ ذاتی خود یا همسرم در اقتصاد کشور شریک و در زمره "از ما بهتران" باشم.

فاطمه رجبی هستم که نه شغلی دارم و نه درامد مالی. همسرم دکتر الهام است، استاد دانشگاه و دارای چند شغل در کابینه دکتر احمدی‌نژاد. همان "چند شغلی" که "مجلس" و "احزاب" و راست و چپ، اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان را در هجمه و تخریب او به یک صف کرد، و هنوز هم این صف داغدار مشاغل او هستند. از این روی من "مانند گذشته" و ان‌شاء الله مثل آینده، باید شخصا خانه‌تکانی کنم، و از این مسایل غافل باشم که برخی ابزارها با فیلتر کردن سایت، نوشته‌هایم را سانسور می‌کنند.

 

نکته دوم – مافیا همیشه "حصار امن" داشته است. در توسعه و اصلاحات! هیچ‌کس حق پرسش، نقد و انتقاد به ثروت بیکران و قدرت مطلقه، خانواده‌سالاری و قبیله‌گرایی آن نداشته است. امروز فاطمه رجبی اعتراض می‌کند با مصادیق عینی بدون تهمت یا افترا.

از این روی ده‌ها روزنامه، ده‌ها سایت، ده‌ها تریبون به فحاشی و اتهام‌زنی و تخریب او طی دو سال و اندی پرداخته‌اند. جالب‌تر آن که جناح راست، برخی اوقات، بیش از اصلاح‌طلب در این عرصه صادقانه خدمت می‌کند؟!

 

نکته سوم – فاطمه رجبی قدرت یا ثروت ندارد و از خانواده همیشه حاکمان هم نیست. او از همان بی‌ریشه‌هایی است که حسن روحانی و مرعشی و باند و گروه ه.. و خاتمی ورودشان را به عرصه حاکمیت با فحاشی ممنوع اعلام می‌کنند.

اما در تعطیل یک‌هفته‌ای سایت به علت مشکل فنی، و فیلتر شدن آن در چند روز گذشته، روشن گردید فاطمه رجبی تریبون بخش‌های وسیعی از مؤمن‌ترین گروه‌های این مرز و بوم است. پس او ریشه در اسلام‌خواهی و شیعی‌گری دارد. چه افتخاری از این بالاتر؟

 

نکته چهارم – در بین "خانه‌ تکانی" فرصتی پیش آمد تا مساله "فیلتر شدن سایت" را پی‌گیری کنم. در این پی‌گیری معلوم شد:

1. دامنه سایت فیلتر شده است، یعنی فقط در تهران می‌توان مطالب مرا خواند، این امر چه معنایی دارد؟

الف. خوانندگان این مطالب در سراسر کشور حضور دارند.

ب. سانسور قدم به قدم پیش می‌آید.

 

2. سازمان یا نهاد و مسؤول قانونی، در فیلترشدن سایت این‌جانب دخالت نداشته است. در نتیجه سایت توسط مرکز، محفل، مسؤول یا ... "غیرقانونی" فیلتر شده است. اگر این عامل را "غیبی" بدانم، نمی‌دانم از سوی حسن روحانی به خرافه‌گرایی متهم خواهم شد یا خیر!

 

نکته پنجم – چرا باید فاطمه رجبی سانسور شود، و حتما در آینده خفه گردد؟ او چه می‌گوید و می‌نویسد؟ آیا نعوذ بالله علیه مبانی اسلام عزیز، قرآن کریم و مذهب حَقه جعفری علیه‌السلام یا ائمه اطهار علیهم‌السلام سخن می‌راند و قلم می‌زند؟ که در این صورت باید به طور قطع زبانش بریده و قلمش شکسته شود.

آیا علیه مرجعیت عظیم‌الشان و روحانیت وارسته، این حافظان شریعت، می‌گوید و می‌نویسد؟ اگر چنین باشد، باید به مجازاتی سخت محکوم گردد.

آیا خدای ناکرده ساحت ولایت فقیه را با نیش قلم و زهر زبان خدشه‌دار کرده است؟

اما همه این مسایل هنوز هم در آزادی شوم اصلاح‌طلبانه رواج دارد. نمونه آن حرف‌های ارتدادی سروش، این ایدوئولوگ محبوب اصلاح‌طلبی است.

ملت ایران و همه خوانندگان مسلمانی که می‌دانم در خارج از کشور، مطالبم را و در واقع اندیشه‌ام را دنبال می‌کنند، شاهد آنند که "تنها گناه فاطمه رجبی، نزدیک‌شدن به حریم مافیا است" و اعتراض به نیابت از ملت به حرام‌خواران، چپاولگران، قدرتمندان و حلقه‌های همیشه حاکم بر سرنوشت کشور و ملت که اینک با اراده الهی ملت، از قدرت رانده شده‌اند.

فریاد من از طرف محرومان علیه کسانی بلند است که طلبکاری آنها از انقلاب به اسلام هم کشیده شده، و هر آنچه می‌برند تمامیت ندارد. یعنی "تمامیت‌خواه" هستند. تمامیت خواه در اندیشه‌گری، یعنی سلطه‌گری فکری و سیاسی، "تمامیت‌خواه" در قدرت‌طلبی، یعنی همیشه حاکم ماندن،‌"تمامیت‌خواه" در ثروت‌اندوزی و قدرت خانوادگی و ...

قلم و بیان من مثل هر مسلمان ایرانی در راستای منافع ملی است، که خائنان و نامحرمان و نااهلان را در راهکارهای گذشته و مانع‌تراشی حال، مورد سؤال و انتقاد و اعتراض قرار می‌دهد.

آیا این حرکت برگرفته از مرام حسینی علیه‌السلام و مشی زهرایی و زینبی سلام‌الله علیهما نیست؟

 ادامه مطلب...

انتخابات، برنده‌ها و بازنده‌ها

برندة انتخابات در بوق و کرنای یک جناح «مردم» اعلان می‌شود، و طبل یأس و حقد و کینة اصلاح‌طلبی برانداز هم در «غیب‌گویی»هایش انتخابات را بدون برنده می‌خواند!

اما در واقعیات برندة اصلی و برجستة انتخابات، انقلاب اسلامی و نظام مقدس برآمده از آن است، مثل همیشه! اسلامیت انقلاب که حضرت خمینی آن را اساس انقلاب و نظام می‌دانست، و مشارکت سیاسی ملت را تنها بر مبنای آن مشروع می‌دید، برندة اصلی انتخابات گردید. بدین ترتیب توطئه‌های 30 ساله امریکای جنایتکار، همیاری‌های داخلی با آن، و دست و پا زدن مزدوران فکری و سیاسی به بیگانه، مانند گذشته، نقش برآب شد، و انقلاب اسلامی پیروز و بالنده، راست‌قامت ایستاد و شکوفایی خود را به جهانیان اعلان داشت.

«تغییر گفتمان در قوه مجریه» که از آغاز دهة دوم، و با روی کار آمدن دولت سازندگی مبانی دینی انقلاب اسلامی را به چالش گرفت، و نگاه اومانیستی را جایگزین آن نمود، و چوب حراجی که اصلاح‌طلبی به اسلامیت آن زد‌، واقعیت‌هایی انکارناپذیرند. اما پیوند جدایی‌ناپذیر ملت با اسلام انقلاب واقعیتی بزرگ‌تر است که بانیان و مجریان برنامه‌های فوق را هر روز ناامید‌تر می‌کند.

از این روی مشارکت سیاسی مردم در انتخابات مجلس هشتم، نه پیروزی یک جناح و گروه و باند بود، و نه پیروزی مردم برای رسیدن به امیال و خواسته‌های شخصی! بلکه این پیروزی، غلبة انقلاب اسلامی بر نگرش مادی و تحمیل آن توسط چهره‌ها و احزاب و گروه‌ها بود.

اما بازنده‌های این انتخابات دیدنی‌تر و عبرت‌آموزتر بودند. در یک جمع‌بندی می‌توان این‌گونه دید:

 

الف. اصلاح‌طلبی برانداز

اصلاح‌طلبی برانداز با تمام ید و بیضای «بنیاد باران» و حمایت‌های مکرر «جرج بوش» و وعده و وعید «سفرای بیگانه» به عرصه آمد. بر خلاف تحلیل و تفسیر قیم‌مآبان جناح راست، لیست‌های متعدد اصلاح‌طلبان، نه‌تنها نماد اختلاف سران این فتنه نبود، و مرزبندی میان «تندرو» و «کندرو» را نشان نمی‌داد، بلکه «ترفندی عاقلانه» برای فریب ملت بود. بدین معنا که «خاتمی» تمام‌قد به میدان آمد و با امضای «یاران خاتمی»، تا همة‌محبوبیت و مشروعیت خود را در میان ملت در صندوق‌های رای، «وزن» کند!‌ او بر این خیال بود که خیل انبوه هوادارانش در پای صندوق‌های رأی، فتنه و آتش 8 ساله را دوباره در مجلس برپا خواهند کرد! «کروبی» با چهره‌ای معتدل و منتقد، لیستی عرضه کرد تا نیروهای کارگزارانی و وامانده‌هایی از اصلاحات را به شکلی به مجلس بفرستد، لیست سوم نیز بر آن بود تا به نحوی آبروی اصلاح‌طلبان را خریده و آنها را از اخراج کامل توسط ملت نجات دهد.

مهم آن است که هر سه لیست نافرجام و ناکام توسط ملّت، به طرد و اخراج محکوم شدند. تصمیم بزرگ ملّی در راه‌ندادن اصلاح‌طلبان بار دیگر « نه» بزرگ و بلند به اصلاح‌طلبی و شخص خاتمی بود که حیثیت اسلام و ایران را با رفتار و گفتار دین‌ستیز معامله کردند.

آیا هزینة سرسام‌آور تبلیغاتی می‌توانست آگاهی و وظیفه‌مندی ملت مسلمان را به بازی بگیرد و سرنوشت نظام اسلامی را بار دیگر به «براندازان» بسپارد؟

 

ب. دوزیستان (اصول‌گرایان اصلاح‌طلب!)

طیفی مختلط از چپ و راست با اسامی مختلف در میدان انتخابات وارد شدند. از «مستقل» گرفته تا «مقتدر»، «مترقی»، «فراگیر» و ... پسوندهای اصول‌گرایی این طیف بود که اصرار داشتند هم «اصول‌گرا» شناخته شوند و هم «اصلاح‌طلب» معرفی گردند! یعنی دوزیستان !

قالی‌باف و محسن رضایی همراه با لاریجانی مثلث اسامی حامی این لیست‌ها را تشکیل دادند. اما این لیست‌ها ناکام‌تر از اصلاح‌طلبان توسط ملّت عقب رانده شدند. «قهر ملّی» با این لیست‌ها نشان داد که نام‌های سه‌گانه، برای همیشه باید «وزن سیاسی» و «میزان مقبولیت و مشروعیت» خود را به عنوان چهره‌های سیاسی دریابند، و نمایندگان مجلس هفتم و نامزدهای جدیدی که با پناه گرفتن زیر سایة این مثلث امید راهیابی به مجلس هشتم را داشتند، درس عبرت بزرگی گرفتند. این درس عبارت بود از این که این افراد باید اصول و ارزش‌ها را بر اساس معیارهای اسلامی ملت و نظام اسلامی تعیین و تبیین کنند، نه بر مبنای منابع مالی قالی‌باف یا رضایی و یا شخص دیگری! هر چند که دست‌های پنهان و صداوسیمای جمهوری اسلامی سرمایه‌گذاری هنگفتی را برای طرح این افراد بنماید!

عدم راهیابی حتی یک‌نفر از افراد این لیست‌ها به مجلس هشتم، نشان از فهم و درک بالای ملت دارد که به هر تشنة قدرتی، اجازه جولان در عرصة سیاست نظام اسلامی را نمی‌دهد.

 

ج. یاران هاشمی

یاران هاشمی شامل برجسته‌هایی چون حسن روحانی، حسین مرعشی و محمد هاشمی و ... که جرأت ثبت‌نام نیافتند، نیز «راه‌نیافتگان به مجلس» بودند. این مسأله یک پیام جدی و بلند از سوی ملت بود که «برنامه‌ها و افکار هاشمی را برای بازگشت مجدد به عرصة حاکمیت به هیچ روی پذیرا نیست.»

گر چه هم اصلاح‌طلبان و هم لیست‌های قالی‌باف و رضایی و هم به اصطلاح مستقل‌ها به نحوی زیرکانه، اسامی وفاداران به هاشمی را ردیف کرده، و آنها را منتظرالوکاله نموده بودند، اما پاسخ صریح و روشن ملت به همة آنها «نه آگاهانه» بود.
ادامه مطلب...

مجیدی و احمدی‌نژاد، مدافعان قرآن و پیامبر

1- "مجید مجیدی" با قرائت "بیانیه زهرایی (علیها السلام)" خود؛ دَین خود را به اسلام و قرآن و پیامبر عظیم‌الشأن حضرت ختمی مرتبت ادا کرد. او با نگاشتن و خواندن "دفاعیه دینی" خویش اعلام نمود که "یک صدا" در ایران اسلامی علیه "ارتداد و مرتد" وجود دارد، و این یعنی "تنها فرد زنده در ایران".

پاداش او با زهرای مرضیه علیها السلام، و وعده دیدار او با پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم بر او مبارک باد!

آفرین بر "مجیدی" که تشیع علوی علیه‌السلام را با "مشی فاطمی علیها السلام"، تنهای تنها دنبال نمود.

 

2. دکتر احمدی‌نژاد، در پایان جلسه دولت، در حراست از قرآن کریم و حمایت از رسالت رسول الله صلی‌الله علیه و آله، اعلام موضع کرد و نسبت به "منکر قرآن و پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم" جملاتی را بیان داشت.

گرچه طبق معمول "رسانه شخصی ضرغامی"، ضرورتی در پخش صدای رئیس‌جمهور ندید، تا ملت برای نخستین‌بار صدای یک مقام عالی‌رتبه کشور را در اعلام وجود علیه مرتدین بشنود"، اما پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم شنید، و دل‌های مؤمنان آن را پاسداری خواهد کرد.

به هر روی احمدی‌نژاد پرچمدار شیعی‌گری در جهان اسلام گردیده، و اوست که به عنوان اولین رئیس دولت اسلامی ایران، نه تنها از "دینداری" و "دینمداری" شرمنده نیست، بلکه "منجی‌گرایی" را در "ترویج و نهادینه‌سازی" گفتمان ویژه خویش قرار داه است.

و اینک احمدی‌نژاد در میان دارندگان لباس روحانی که یا بر "مجمع تشخیص مصلحت" تکیه زده‌اند، و یا در "بنیاد باران"، "باران اصلاح‌طلبی برانداز و دین‌سوز" را فراهم می‌آورند، یا در منبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم همه اعتقادات دینی احمدی‌نژاد و خیل پیروانش (یعنی ملت ایران به استثنای توسعه‌محوران و اصلاح‌طلبان) را "خرافه‌گرایی" می‌خوانند، و یا برای رسیدن به مجلس و ریاست‌جمهوری، هر راهکار قدرت‌طلبانه‌ای را دنبال می‌کنند. "یکه و تنها" خود را موظف به "دفاع از حریم قرآن و پیامبر نمود"، یقیناً این سخنان دینمدارانه وی هم با "انبوه تخریب کارشناسانه و اصول‌گرایانه و اصلاح‌طلبانه" در پروژه "تشخیص مصلحت" رویارو خواهد شد.

3- به یاد می‌آورم "خفت و خواری و نکبت دوران سیاه اصلاحات را که در یورش برون مرزی و درون مرزی به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم و سکوت و بی‌تفاوتی حاکمیت و غیرحاکمیت، مقاله‌ای با این عنوان نوشتم: "یا رسول الله همه شرمنده‌ایم".

و از آنجا که بیم چاپ نشدنش را داشتم، گوشه صفحه خطاب به مدیر مسؤول نشریه متذکر شدم: این نوشته را برای توشه آخرت نوشته‌ام، التماس می‌کنم آن را چاپ کنید.

 

4- 16 سال حاکمیت "توسعه واصلاحات"، "سکولاریزم اسلامی"؟!! را در ایران ترویج کرد، که "برجسته‌ترین ثمره آن"، "بی تفاوتی، سکوت و خمودی" در برابر "ارتداد و مرتدین" است. وقتی هاشمی رفسنجانی اظهار می‌کند چه فرقی می‌کند چه‌کسی خلیفه اول باشد و آنگاه که "خاتمی" پس از 8 سال دین‌ستیزی، در ایتالیا "مذهب‌سوزی" هم می‌کند، و زمانی که "منبر پیامبر" جایگاه "حسن روحانی" می‌شود تا خشم و کینه خود را نسبت به سلطه‌ستیزی احمدی‌نژاد، در "معارضه با منجی‌گرایی" ابراز نموده، و هرگونه باور به امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف را "خرافه‌گرایی" بخواند و... روشن است که "ارتداد" و "مرتد"، "روشنفکری" و "روشن‌فکر" است و  "فرهیخته" و "عزیز" است و "قابل تقدیر"، که این یعنی حاکمیت جامعه چند صدایی، و  این یعنی بروز جامعه مدنی و این یعنی ثمره 16 سال بی‌فرهنگی و ...

 

5- در 16 سال حاکمیت توسعه و اصلاحات و 2 سال و اند گذشته، راهکارهای "استوانه"ها، "برجسته"ها و "ارکان" پیش‌ساخته، "تشخیص مصلحت" سبب شد تا "تشیع به قربانگاه برود"، "اسلام در مسلخ ذبح شود"، "قرآن" با "تعدیل" و "تحریف" و "هتک" و "اهانت" تفسیر شود، تا روشن شود که "ما اصلاح‌طلبیم" و "توسعه‌محور" و ما تحمل مخالف داریم و ما به آزادی اندیشه احترام می‌گذاریم؟ اما اندیشه‌های ارتدادی و مخالفان قرآن و اسلام و تشیع نه مخالفت با مافیای قدرت و ثروت و مخالفت با اندیشه‌سوزان و چپاولگران!

 

5- "حاج فرج دباغ"، "دکتر سروش توسعه‌گران و اصلاح‌طلبان"، مأموری است معذور! یعنی یکی از مأموران است که با گفته‌های خود اصلاح‌طلبی و توسه‌محوری را در بعد فرهنگی تبیین و تفسیر می‌کند. مگر این فرد "ایدئولوگ" اصلاح‌طلبان و شخص "خاتمی" نبوده و نیست؟ مگر او دست پروده‌هایی چون "آغاجری" و "سعید حجاریان" و غیره ندارد؟

 

6- اگر این پروژه "تشخیص مصلحت" چند سال پیش "قاضی شجاع و دینداری که حکم ارتداد آغاجری" را صادر کرد، در بمباران "تخریب قرار نمی‌داد" و اگر "تشخیص مصلحت" به خاتمی و ابطحی و امثالهم القاب "حجت‌الاسلام و المسلمین" نمی‌بخشد، و اگر "تشخیص مصلحت"، "نشریه موج" و مشابه آن را در بستر مهر و نوازش خود قرار نمی‌داد، امروز انکار رسالت پیامبر و قرآن کریم از سوی این مزدور به راحتی منتشر نمی‌شد، و "مرگبار تشخیص مصلحت" آن را راحتِ راحت نمی‌شنید.

 

7- واقعیت آن است که در این کشور سال‌هاست "حرف دین‌زدن مجازات دارد"، چه "پیروی از ابوذر باشد علیه زراندوزان و کاخ‌نشینان" و چه ترویج مهدی‌گرایی باشد که اخطار به "توسعه‌چی"ها و "اصلاح‌طلب"ها است!

این مجازات، زندان و شلاق نیست، بلکه تخریب هست و اتهام، افترا هست و توهین و در این میان "تیغ برنده همیشه برای دشمنان" در جناح راست "بیداد بیشتری" می‌کند، چرا که این عمل- تخریب دینداران- تشخیص مصلحت است و میدان دادن به دین‌سوزان هم تشخیص مصلحت.

راستی آیا "عبدالکریم سروش" در انتخابات نهم از "مهدی کروبی" حمایت نکرد؟ و مگر کروبی لباس روحانیت به تن ندارد؟ اعوذبالله من الشیطان الرجیم.

 

8- در یک سایت نوشته‌ای- نمی‌دانم با چه ادبیاتی- در ارتباط با آقای سیدحسن خمینی نوشته شد، راست و چپ، مسلمان و ملحد، انقلابی و ضدانقلابی همه "خمینی‌دوست" شدند و بر سر و سینه‌زنان خواهان برپایی دار مجازات برای صاحب سایت که دست آخر هم دو روز زندان رفت و با وثیقه، منتظر مجازات سنگین! به اصطلاح مرجعی، سینه‌چاک کرد، و هاشمی در خطبه جمعه گریست و کروبی فریاد کرد و حسن روحانی با اعتقاد امام زمان به معارضه پرداخت چون همیشه! و همه اینها "اعتراض" بود به توهین به سیدحسن خمینی!

امروز رسالت پیامبر خاتم و قرآن او در کشور امام زمان، به وسیله کسی که سال‌ها مورد حمایت همین افراد بوده و امروز نیز "ایدئولوگ مذهبی اصلاح‌طلبی است" انکار شده است. آیا یک مسلمان در این کشور نیست که از این درد بمیرد؟

نفرین بر توسعه و مرگ بر اصلاح‌طلبی، لعنت خدا بر دین‌سوزانی که هم در حاکمیت و هم اینک در محافل و مراکز و مجالس "حس تشخیصشان" حمایت از افراد است و نه اسلام، و داغشان برای "اموال" است نه قرآن!

و رحمت بیکران پیامبر اکرم که در آستانه 28 صفر مورد "نفی سروش" واقع شده بر "مجیدمجیدی" که همه شیعی‌گرایی خود را در طبق اخلاص نهاد.

آیا "اعتقاد شیطانی" سروش که با "بروز فضاحت‌بار" ننگ را برای ایرانیان ارمغان داشت، کمتر از ارتداد "سلمان رشدی" است؟ هرگز چنین نیست که او "رمان" نوشت و این "تفسیر دین" می‌کند!

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی


میهمان امام کاظم علیه‌السلام و میهمان کاخ سفید

1.دو سال پیش "محمد خاتمی" میهمان ویژه کاخ سفید در واشنگتن، و مفتخر به "ویزای ختصاصی" توسط "بوش" گردید و خود و همراهانش که عبارت از برادر و دختر و تعدادی مدیران اصلاح‌طلبش بودند با "تشریفات ویژه کاخ سفید" در واشنگتن به گشت‌و‌گذار پرداختند.

اصلاح‌طلبان برانداز بر "این مهمانی شوم" طبل شادی زدند و آن را افتخاری بی‌سابقه و بی‌مانند برای خود دانستند. در طبل و دهل اصلاح‌طلبانه، پی در پی کوبیده می‌شد که "محمد خاتمی نخستین مقام بلندپایه ایرانی[؟!] است که از واشنگتن دیدار می‌کند."

نتیجه سفر شوم و میهمانی شوم‌تر کاخ سفید، آن بود که ملاحظه گردید. بر باد رفتن حیثیت اسلام و مسلمین، لگدمال شدن اصول و ارزش‌های انقلاب، اهانت به حضرت امام خمینی، مشروعیت‌بخشی به رژیم ددمنش اسرائیل، و رفع شیطانیت از آمریکا، گوشه‌هایی از "مطلوب‌ترین" ثمرات این سفر بود که افشا شد!

گرچه در داخل کشور باعث "خفت مسلمانان و به ویژه ایرانیان گردید" تا "هلهله صهیونیسم" برای این میهمان ویژه، "خفت مسلمانان و به ویژه ایرانیان" را فریاد کند و هیچ اعتراض درخوری به "لطمه بزرگی که این دارنده لباس روحانیت"، به روحانیت و اسلام و ایرانیان زد، ملاحظه نشد، اما "جهان اسلام با نفرت و انزجار به آن نگریست و تاریخ آن را، در سیاه‌ترین مقاطع خود یادداشت نمود.

2- دکتر احمدی‌نژاد "پیروز موضوع هسته‌ای" نخستین رئیس‌جمهور ایران بود که "سرفراز و بالنده میهمان امام کاظم علیه‌السلام در عراق شد." رئیس‌جمهوری که بر خلاف "هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، حسن روحانی و امثال آنها"، "پرچم مهدی‌گرایی عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف" را بر دوش گرفته و با آن همه پیروان "دجال‌ها" و "سفیانیان" در دوران انتظار را به معارضه طلبیده است. رئیس‌جمهوری که در برابر خیل دشمنی‌های صهیونیسم جهانی، اصلاح‌طلبان داخلی، رقیبان کینه‌توز شکست‌خورده، سابقه‌دارهای انقلابی‌نمای سکولار شده و... بر "شیعی‌گری" فخر می‌فروشد و برای جهان اسلام عزت و آبرو و افتخار به ارمغان می‌آورد، همانگونه که پس از 16‌سال "مجری احیای عزت و اعتبار و پایداری اسلامی ایرانیان در مقابل کفر و شرک و طاغوت غرب گردیده" و غرب را با همه ید بیضای شیطانیش به چالش جدی گرفته است.

سفر احمدی‌نژاد به عراق، جهان را شگفت‌زده کرد، و او را "قهرمان جهان اسلام، و افتخارآفرین برای مسلمانان بیش از گذشته" نشان داد.

به خاطر می‌آورم در سفر 2 سال پیش به نجف اشرف، یکی از اهالی مؤمن این شهر مقدس، احمدی‌نژاد را "گُل جهان اسلام" نامید؛ قطعاً امروز او این میهمان عزیز را قهرمان جهان اسلام و امت اسلام می‌داند مثل همه ملت‌های مسلمان!

آیا ملت بالنده ایران شهامت و کارآمدی دیپلماسی پیروز احمدی‌نژاد را بیش از جهان متحیر از سفر علنی و 2 روزه وی به عراق، تحسین نمی‌کند؟

آیا ملتی که هر چند نجیبانه، خفت سفر "خاتمی" به آمریکا را تحمل کرد، امروز بر این افتخار و بالندگی مهر تأیید و سپاس نمی‌زند.

طبیعی است که پاسخ مثبت در حمایت ملت از احمدی‌نژاد است که موجب گردیده تا وی در میان انبوه مخالفت‌ها، معارضه‌ها، تخریب‌ها و تقابل‌های وابستگان به بیگانه، تسلیم‌پذیران زبون، قدرت‌طلبان خفت‌طلب و جناح‌های شیفته قدرت اما ناتوان از داشتن کمترین اقتدار، چون کوه ایستاده و به خدای سبحان و امداد امام عصر عجل‌ الله تعالی فرجه الشریف تکیه کرده است. همان امامی که هرگونه باور به او از سوی افرادی چون "حسن روحانی" با خشم و غضب، خرافه‌گرایی خوانده می‌شود، و به وسیله طیف منحرف اصلاح‌طلب و وابستگان به آن مورد حمله واقع می‌گردد.

منبع : سایت شخصی فاطمه رجبی